یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
جمعه 22 خرداد 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

ساقی زِ «شرابِ حق» پُر دار شرابی را
دَر دِه، «میِ رَبّانی» دلهای کبابی را

کم گوی حدیثِ نان در مجلسِ مخموران
جُز آب نمیسازد مر مردمِ آبی را

از آب و خطاب تو، تن گشت خرابِ تو
آراسته دار ای جان زین گنج خرابی را

گلزار کُند عشقت آن شورۀ خاکی را
دربار کُند موجت این جسمِ سحابی را

بفزای شراب ما بربند تو خواب ما
از شب چه خبر باشد مر مردمِ خوابی را؟

همکاسه ملک باشد مهمانِ خدایی را
باده ز فلک آید مردانِ ثوابی را

نوشد لبِ صدّیقش ز اکواب و اباریقش
در خُمِّ تُقی یابی آن بادۀ نابی را

هشیار کجا داند بیهوشیِ مستان را؟
بوجهل کجا داند احوالِ صحابی را؟

استاد خدا آمد بیواسطه صوفی را
استاد کتاب آمد صابی و کتابی را

چون مَحرَمِ حق گشتی وز واسطه بگذشتی
بربایِ نقاب از رُخ، خوبانِ نقابی را

منکِر که ز نومیدی گوید که: نیابی این
بنده رَهِ او سازد آن گفتِ نیابی را

نی بازِ سپید ست او، نی بلبلِ خوش نغمه
ویرانۀ دنیا بِه، آن جغدِ غُرابی را

«خاموش» و مگو دیگر، مفزای تو شور و شرّ
کز غیب خطاب آید جانهای خطابی را

جمعه 22 خرداد 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

 يَا حَارِ هَمْدَانَ مَنْ يَمُتْ يَرَنِي

مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُنَافِقٍ قُبُلاً

يَعْرِفُنِي طَرْفُهُ وَ أَعْرِفُهُ

بِعَيْنِهِ وَ اسْمِهِ وَ مَا فَعَلَا

أَقُولُ لِلنَّارِ وَ هِيَ تُوقَدُ لِلْعَرْضِ

ذَرِيهِ لَا تَقْرَبِي الرَّجُلاً

ذَرِيهِ لَا تَقْرَبِيهِ إِنَّ لَهُ

حَبْلًا بِحَبْلِ الْوَصِيِّ مُتَّصِلاً

جمعه 22 خرداد 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

خوشا دردی که درمانش تو باشی
خوشا راهی که پایانش تو باشی

خوشا چشمی که رخسار تو بیند
خوشا ملکی که سلطانش تو باشی

خوشا آن دل که دلدارش تو گردی
خوشا جانی که جانانش تو باشی

خوشی و خرّمی و کامرانی
کسی دارد که خواهانش تو باشی

چه خوش باشد دلِ امیدواری
که امیدِ دل و جانش تو باشی

همه شادی و عشرت باشد ای دوست
در آن خانه که مهمانش تو باشی

گل و گلزار خوش آید کسی را
که گلزار و گلستانش تو باشی

چه باک آید ز کس آن را که او را
نگهدار و نگهبانش تو باشی

مپرس از کفر و ایمان بی‌دلی را
که هم کفر و هم ایمانش تو باشی

مشو پنهان از آن عاشق که پیوست
همه پیدا و پنهانش تو باشی

برای آن به ترک جان بگوید
دل بیچاره، تا جانش تو باشی

عِراقی طالبِ درد است دایم
به بویِ آنکه درمانش تو باشی

جمعه 22 خرداد 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

حریث.
[ ح ُ رَ ]
(اِخ)

ابن جابر الحنفی.
او در جنگ صفین در رکاب امیرالمؤمنین علی بود و به بعض روایات در همان جنگ عبیدالله بن عمر را که در جیش معاویة بود او بکشت.

جمعه 22 خرداد 1394برچسب:شهربانو, :: :: نويسنده : علی

الْإِمَامُ بَعْدَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع ابْنُهُ

أَبُو مُحَمَّدٍ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ زَيْنُ الْعَابِدِينَ ع

وَ كَانَ يُكَنَّى أَيْضاً بِأَبِي الْحَسَنِ

وَ أُمُّهُ «شَاهْ‏ زَنَانُ» بِنْتُ يَزْدَجَرْدَ بْنِ شَهْرِيَارَ كِسْرَى

وَ يُقَالُ إِنَّ اسْمَهَا شَهْرَبَانُو

وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَلَّى حُرَيْثَ بْنَ جَابِرٍ

جَانِباً مِنَ الْمَشْرِقِ

فَبَعَثَ إِلَيْهِ بِنْتَيْ يَزْدَجَرْدَ بْنِ شَهْرِيَارَ

فَنَحَلَ ابْنَهُ الْحُسَيْنَ ع شَاهْ‏ زَنَانَ مِنْهُمَا

فَأَوْلَدَهَا زَيْنَ الْعَابِدِينَ ع

وَ نَحَلَ الْأُخْرَى مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي بَكْرٍ

فَوَلَدَتْ لَهُ الْقَاسِمَ بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ

فَهُمَا ابْنَا خَالَةٍ

وَ كَانَ مَوْلِدُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع بِالْمَدِينَةِ

سَنَةَ ثَمَانٍ وَ ثَلَاثِينَ مِنَ الْهِجْرَةِ

فَبَقِيَ مَعَ جَدِّهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع سَنَتَيْنِ

وَ مَعَ عَمِّهِ الْحَسَنِ ع اثْنَتَيْ عَشْرَةَ سَنَةً

وَ مَعَ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ ع ثَلَاثاً وَ عِشْرِينَ سَنَةً

وَ بَعْدَ أَبِيهِ أَرْبَعاً وَ ثَلَاثِينَ سَنَةً

وَ تُوُفِّيَ بِالْمَدِينَةِ

سَنَةَ خَمْسٍ وَ تِسْعِينَ مِنَ الْهِجْرَةِ

وَ لَهُ يَوْمَئِذٍ سَبْعٌ وَ خَمْسُونَ سَنَةً

وَ كَانَ إِمَامَتُهُ أَرْبَعاً وَ ثَلَاثِينَ سَنَةً

وَ دُفِنَ بِالْبَقِيعِ

مَعَ عَمِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع

کتاب الإرشاد شیخ مفید (ره) قرن 5 ه.ق.

 

جمعه 22 خرداد 1394برچسب:شهربانو, :: :: نويسنده : علی

شهربانو. [ ش َ ] (اِ مرکب)
ملکه.
بانوی شهر.
(یادداشت مؤلف)

به شوهر بود بانو را یکی شاه
بزرگ و ناموَر در کشورِ ماه

به پیری باروَر شد «شهربانو»
تو گفتی در صدف افتاد لؤلو
(ویس و رامین)

شهربانو. [ ش َ ] (اِخ)
شهربانویه.
مشهور آن است که وی دختر یزدگرد پادشاه ایران بوده است و در خلافت عُمَر اسیر شد و به نکاح امام حسین (ع) درآمد و امام زین العابدین (ع) از او متولّد شد. نامهایی دیگر نیز بدو داده اند از جمله «شاه زنان».
رجوع شود به بحثی در بارۀ شهربانو (فصلی از کتاب چراغ روشنی در دنیای تاریک)

نالش بکر خاطرم ز قضا ست
گلۀ «شهربانو» از عمر ست
خاقانی

یعنی که نقاب «شهربانو»
فاروق عجم ستان گشاید
خاقانی

لیکن تتبّعات اخیر نشان داده است که این شهرت را اصلی نیست و یزدگرد را دختری بنام شهربانو نبوده است.
برای اطلاع بر مآخذ داستان شهربانو رجوع به ربیع الابرار زمخشری و قابوس نامه و مجمل التواریخ شود.

شهربانویه. [ ش َ ی َ ] (اِخ)
نامی از نامهای زنان ایرانی.
(یادداشت مؤلف ).

|| دختر یزدگرد و مادر حضرت زین العابدین (ع).
(انجمن آرا) (آنندراج)

و مادرش [ زین العابدین (ع) ] شهربانویه بنت یزدجرد الفارسی، و فخر حسینیان بر حسنیان از این است که جدّۀ ایشان شهربانویه بوده ست.
(فارسنامۀ ابن البلخی).

و مادر او [ زین العابدین (ع ) ] شهربانویه بنت یزدجرد بن ملک.
(تاریخ قمّ).

رجوع به شهربانو و مزدیسنا شود.

شهربانوارم. [ ش َ اِ رَ ] (اِخ)
خواهر گیو، دختر گودرز، زن رستم.
(ناظم الاطباء)

سپردم به رستم همی خواهرم
شه بانوان شهربانوارم
فردوسی

شاه زنان. [ هِ زَ ] (اِخ)
لقب شهربانو دخت یزدگرد همسر امام حسین بن علی علیه السّلام و مادر حضرت زین العابدین سجّاد (ع).
(یادداشت مؤلف).

جمعه 8 خرداد 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

" وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ

إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ

كُلُّ أُولئِكَ

كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا ".

بنا به قرائت معروف: " لا تقفُ " (به سكون قاف و ضمه فاء) از مادّۀ " قفا - يقفو - قفوا " و به معناى «متابعت» است، قافيه شعر را هم از اين جهت قافيه میگويند كه آخر هر مصراع با آخر مصراعهاى قبل از خودش «متابعت» میكند.
و بنا به قرائت غير معروف كه " لا تقُف " (با ضمه قاف و سكون فاء) قرائت كرده‏ اند از مادّۀ " قاف " گرفته‏ اند كه به همان معناى «متابعت» است، و لذا از بعضى اهل لغت نقل شده كه گفته‏ اند:
مادۀ دومى از مادّۀ اولى قلب شده، مانند لغت " جبذ " كه از مادّۀ " جذب " قلب شده و هر دو به يك معنا است، و لذا علم قيافه‏ شناسى را از اين نظر قيافه گفته‏ اند كه دنبال جاى پا را گرفته و به مقصود راهنمايى میشود.
اين آيه از پيروى و متابعت هر چيزى كه بدان علم و يقين نداريم نهى می‏كند، و چون مطلق و بدون قيد و شرط است پيروى اعتقاد غير علمى و همچنين عمل غير علمى را شامل گشته و معنايش چنين میشود:
به چيزى كه علم به صحّت آن ندارى معتقد مشو، و چيزى را كه نمیدانى مگو، و كارى را كه علم بدان ندارى مكن، زيرا همۀ اينها پيروى از غير علم است، پيروى نكردن از چيزى كه بدان علم نداريم و همچنين پيروى از علم در حقيقت حكمى است كه فطرت خود بشر آن را امضاء میكند. ...

جمعه 8 خرداد 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

زرتشت.

[ زَ ت ُ ]
(اِخ)

زردشت را زرتشت گویند که پیشرو و پیشوای آتش پرستان است.
(برهان) (آنندراج).

بمعنی زردشت.
(جهانگیری).

یکی از نامهای شت زردشت.
(ناظم الاطباء).

اصل آن زَرَثـوشـتَـرَ است.
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

زردشت.

نام شخصی است از نسل منوچهر.
شاگرد افلادوس حکیم که شاگرد فیثاغورث بود و در زمان گشتاسب دعوی نبوت کرد و مجوس او را پیغمبر دانند و زند را کتاب آسمانی گویند و زعم فردوسی آن است که او از نسل ابراهیم (ع) است و نامش ابراهام و زردشت لقب او همچنانکه نام حضرت ابراهیم اپراهام و زرتشت لقب او، چنانکه میگوید:

نهم پور زردشت پیشین بد او
براهیم پیغمبر راستگو

و معنی ترکیبی آن، زردشت یعنی آنکه «زر» پیش او «زشت» و مبغوض است، چنانکه در لغت دشت گذشت و اکثر اهل اسلام او را کاذب و ساحر دانند و شیخ مقتول و فاضل شَهرزوری و علامۀ شیرازی و جمعی از متأخرین، چون علامۀ دوانی و میرصدرالدین و غیاث الدین منصور او را نبی فاضل و حکیم کامل دانند و الله اعلم و زراتشت، زرداهشت، زردهشت، زرادشت و زراهشت نیز گویند و بعضی گفته اند او آذربایجانی بود، چون گشتاسب معجزه طلب کرد، به کورۀ مس تفته اندررفت. و در فقه امامیه از اهل بیت منقول است که مجوس را شبه کتاب از آن ثابت کنند که ایشان را رسولی بود زردشت نام، قوم فرس وی را تصدیق نکردند و بکشتند و کتاب وی بسوختند و بعد از قتل پشیمان شدند و هر کس هرچه از کتاب وی یادداشت نوشتند و خود نیز چیزی بدان دربستند و آن «زند» است که الحال در میان است.
(فرهنگ رشیدی) (از غیاث اللغات).

رجوع به تاریخ ایران باستان، یشتها، مزدیسنا، یسنا، خرده اوستا و زردشت شود.

جمعه 8 خرداد 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

وافِد.

[ ف ِ ]
(ع ص)

بر سویی آینده.
بر سویی پیش کسی رونده.
ج، وفود. اوفاد. وفد.

|| آینده.

|| آن که مرکب نجیب سوار شود.

|| سنگخوار و شتر پیشی گیرنده.
شتر پیشرو و سنگخوار پیشی گیرنده در سیر.

|| بر زمین زننده و افکننده.

|| (اِ)

تندی دو رخسار که وقت خائیدن بلند شود. و آن در پیری زائل شود.
برآمدگی گونه هنگام جویدن که در روزگار پیری از میان میرود.

جمعه 8 خرداد 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

داراشکوه.

[ ش ُ ]
(اِخ)

یکی از شاهزادگان تیموری هند، فرزند شاه جهان. عالم و ادیب و شاعر و دارای تألیفات و دیوان اشعار بوده است. ولادت او در سال ١٠٢٤ ه.ق و درگذشت او در سال ١٠٦٩ ه.ق واقع شده است. کتابهای او بنامهای «مجمع البحرین»، «سفینة الاولیاء»، «حسنات العارفین» و «حق نامه» موسوم است و علاوه بر اینها دیوان شعری هم دارد. بزبان قدیم هند (سنسکریت) آشنا بوده است . و از زبان سنسکریت کتابی بنام «سرّالاسرار» به فارسی ترجمه کرده است. در اشعار، خود را «قادری» خوانده و این کلمه در حقیقت تخلص او است.
(قاموس الاعلام ترکی ).
داراشکوه بدست برادرش اورنگ زیب بقتل رسید.
رجوع به قادری شود.

قادری.

[ دِ ]
(اِخ)

هندوستانی. نام وی محمد و ملقب به داراشکوه پسر بزرگ و ولی عهد شاه جهان پادشاه هندوستان است. اورنگ زیب برادر کوچک او بر وی خروج کرد و پس از استیلاء او را به قتل رسانید. وی اگر چه سلطان و سلطان زاده بود اما تحصیل مقامات عرفانیه نمود. با سعیدای سرمد دوستی داشت و با ملاشاه بدخشانی ارادت و اخلاص میورزید و چون سلسلۀ ملاشاه و میان شاه میر لاهوری به طریقۀ قادریه منسوب بود قادری تخلص نمود. رساله ای در توحید شطحیات اهل یقین مرقوم آورده و آن را حسنات العارفین نام کرده. سفینة الاولیاء نیز از مؤلفات او است. گاهی شعر میگفته و از اوست:

هر خم و پیچی که شد از تار و زلف یار شد
دام شد، زنجیر شد، تسبیح شد، زنار شد.

با دوست رسیدیم چو ازخویش گذشتیم
از خویش گذشتن چه مبارک سفری بود.

جهان چیست ماتم سرائی در او
نشسته دو سه ماتمی رو برو
جگرپاره ای چند بر خوان او
جگرخواره ای چند مهمان او.

از اصل حقیقت چو خبردار شدی
از یار بدان جمله که هشیار شدی
چون فاعل خیر و شر خدا را دیدی
دیدی گنه از خویش و گنهکار شدی.

کی کار تو در شمار حق می آید
یا قلب تو در عیار حق می آید
باید که تو عین خویش دانی حق را
فانی شدنت چه کار حق می آید.

عارف دل و جان تو معیّن سازد
خاری که کند بجاش گلشن سازد
کامل همه را ز نقص بیرون آرد
یک شمع هزار شمع روشن سازد.

و رجوع به داراشکوه شود.
(ریاض العارفین).



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 363
بازدید دیروز : 1326
بازدید هفته : 1689
بازدید ماه : 13942
بازدید کل : 207985
تعداد مطالب : 2000
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content