یادگارِعُمر آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان مقتحم. [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص) آنکه بی اندیشه در کاری در می آید. هذا فوج مقتحم معکم لا مرحبا بهم انهم صالوا النار. (قرآن). || بی باک. که از مرگ و گزند نهراسد. که بی ترس و بیم در کاری درآید.جسور. متهور. تقدیر آسمانی شیر شرزه را اسیر صندوق گرداند ... و شجاع مقتحم را بد دل محترز. آنگاه آنچه سزای چنو بی عاقبت و جزای چنان مقتحمی تواند بود در باب او تقدیم فرماید. یکی مکاری مقتحم که غرض خویش به اقتحام حاصل کند و به مکر و شعوذه مسلم ماند. «اوزار» هرچند شجاعی مقتحم بود، اما مردی سلیم خدای ترس بوده است. تولی آن ضرغام مقتحم با لشکری چون شب مُدلَهِم ... برسید. || اختیارکننده. || غالب آمده. || ظالم. || آنکه خوار می شمرد کسی را. || ستارۀ فروشونده. پنج شنبه 3 دی 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی
اَرِسطَرخُس. [ اَ رِ طَ خ ُ ] (اِخ) (Aristarchus of Samos) منجم مشهور یونانی، متولد در شامِس. وی در حدود نیمۀ مائۀ سوم قبل از میلاد میزیست. او بر آن بود که کرۀ زمین به دور محور خود و گرد خورشید میگردد و همین فرضیۀ او موجب شد که «کلِه آنت» او را تکفیر کند و نیز ارسطرخس طریقه ای برای محاسبۀ فواصل نسبی زمین به خورشید و ماه کشف کرد و از او رساله ای در این موضوع باقی است که ترجمۀ فرانسه آن در پاریس به سال ١٨٢٣ م. منتشر گردیده است. قِفطی در تاریخ الحکماء (چ لیپسک ص ٧٠) آرد: ارسطرخس یونانی اسکندرانی خبیر بعلم الفلک قیم به مصنف فیه. صنف کتاب حدّ الشمس و القمر. و ابن الندیم آرد: ارسطرخس یونانی اسکندرانی، و له کتاب جرم الشمس و القمر. |
|||
|