یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
پنج شنبه 30 آبان 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

به حضرت «زینب» سلام الله علیها میـگویند
«عَـقـیـلـۀ بني هاشم»
به «زنِ کریمۀ مُخَدَّرۀ گرامیِ قبیله» میگویند «عقیلة»
و مُخَدّرَة یعنی
زن باحجاب و پرده نشین و پاکدامن و باشرم و حیا.

پنج شنبه 30 آبان 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

ابن عباس .
عبدالله بن عباس
بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف ،
مکنی به ابوالعباس .
مولد او مکۀ مکرمه ،
به شعب ابی طالب ،
آنگاه که مسلمین و بنی هاشم بدانجا محصور بودند
(سه سال پیش از هجرت).
مادرش لبابه بنت حارث
و حارث پسرعم رسول اکرم صلوات الله علیه است
و با اینکه هنگام رحلت آن حضرت کودکی سیزده ساله بود
احادیث بسیار بدو نسبت کنند.
او به سال ٢٧ ه.ق
با عبدالله بن ابی سرح
به غزای افریقیه شد
و در زمان خلافت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
با آن حضرت به عراق رفت
و در جنگ صفین حاضر بود
و سپس حکومت بصره به وی مفوض گردید
و پیش از شهادت علی علیه السلام
از عراق به طائف هجرت کرد
و تا زمان مرگ (٦٨ ه.ق) بدانجا ببود.
خلفای عباسی از نسل او باشند،
و نیز گفته اند
ابن عباس به سال ٤٩ ه.ق
با ابوایوب انصاری
به معیت یزید بن معاویه
به غزای روم رفت
و او اکبر اولاد پدرخویش بوده
و عبیدالله و فضل و قثم و معبد
برادران او باشند.
و چون ابن عباس مطلق گویند منصرف به عبدالله باشد.
و کتاب تفسیری نیز به عبدالله بن عباس نسبت کنند.

پنج شنبه 30 آبان 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

إنّي لأكتم من علمي جواهره
کي لا يرى العلم ذو جهل فيفتننا
و قد تقدّمني فيه أبو حسن
إلى الحسين و أوصى قبله الحسنا
يا ربّ مكنون علم لو أبوح به
لقيل لي أنت ممن يعبد الوثنا
و لاستحلّ رجال صالحون دمي
يرون أقبح ما يأتونه حسنا

چهار شنبه 29 آبان 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

رفعوا رأس الحسين الى جانب الصومعة

... قال :
فلما جن الليل
رفعوا رأس الحسين الى جانب الصومعة.
فلما عسعس الليل
سمع الراهب دوياً كدوي الرعد وتسبيحاً وتقديساً،
واستأنس من انوار ساطعة.
فاطلع الراهب رأسه من الصومعة
فنظر الى رأس الحسين
واذا هو يسطع نوراً الى عنان السماء.
ونظر الى باب قد فتح من السماء
والملائكة ينـزلون كتائبا کتائبا
ويقولون:
السلام عليك يا ابن رسول الله
السلام عليك يا ابا عبد الله.
فجزع الراهب جزعاً شديداً.
فلما اصبحوا هموا بالرحيل.
فاشرف الراهب عليهم
و نادى:
من زعيم القوم؟
فقالوا :
خولي بن يزيد
و قال الراهب :
وما الذي معكم؟
قالوا :
رأس خارجي
خرج بأرض العراق
قتله عبيد الله بن زياد.
قال الراهب :
ما اسمه؟
قالوا :
الحسين بن علي بن ابي طالب،
وامه فاطمة الزهراء، وجده المصطفی
فقال الراهب :
تباً لكم و لما جئتم في طاعته
لقد صدقت الاخبار في قولها
انه اذا قتل هذا الرجل
تمطر السماء دماً
ولا يكون هذا الا بقتل نبي او وصي نبي.
ثم قال :
أرید أن تدفعوا إلی هذا الرأس ساعة واحدة
و ارده علیکم
فقال خولي :
ما کنت بالذي اکشفه إلا عند یزید
و أخذ منه الجائزة.
فقال الراهب :
و کم جائزتک؟
فقال :
بدرة فیها عشرة آلاف درهم.
فقال الراهب :
انا اعطیک البدرة
فقال :
احضرها
فاحضرها الراهب
و دفعها الیهم
فدفعوا له الرأس
و هو علی القناة
فاخذه الراهب
وجعل يقبله ويبكي و يقول :
يعز والله علي ابا عبد الله
ان لا اواسيك بنفسي
و لکن یا أباعبدالله
اذا لقيت جدك رسول الله
فاشهد لي
أني أشهد أن لا إله إلا الله
وحده لا شریک له
و أشهد أن محمّدا رسول الله
و أشهد أن علیّا ولي الله 
و دفع الرأس اليهم
فجعلوا يقتسمون الدراهم
واذا هي بايديهم خزف
مكتوب عليها :
"وسيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون"
فقال خولي لاصحابه :
اکتموا هذا الخبر
یا ویلکم عن الخزي بین الناس.

***

در کتاب «مقتلُ الحسین»
مشهور به «مقتل أبي مِخنَف»
(قرن 2 هجري قمري)
در صفحۀ 189

چهار شنبه 29 آبان 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

زِيَاد بن أَبِيه پدر عبیدالله بن زیاد

زِيَاد بن أَبِيه
(1 - 53 ه.ق 622 - 673 م)
زياد بن أبيه :
أمير،
من الدهاة،
القادة الفاتحين،
الولاة.
من أهل الطائف.
اختلفوا في اسم أبيه،
فقيل عبيد الثقفي
و قيل أبو سفيان.
ولدته أمه سمية
(جارية الحارث بن كلدة الثقفي)
في الطائف،
و تبناه عبيد الثقفي
(مولى الحارث بن كلدة)
و أدرك النبي صلّى الله عليه و سلم
و لم يره،
و أسلم في عهد أبي بكر.
و كان كاتبا للمغيرة بن شعبة،
ثم لأبي موسى الأشعري
أيام إمرته على البصرة.
ثم ولاه عليّ بن أبي طالب إمرة فارس.
و لما توفي عليّ
امتنع زياد على معاوية،
و تحصن في قلاع فارس.
و تبين لمعاوية
أنه أخوه من أبيه (أبي سفيان)
فكتب إليه بذلك،
فقدم زياد عليه،
و ألحقه معاوية بنسبه
سنة 44 ه.ق
فكان عضده الأقوى.
و ولاه البصرة و الكوفة و سائر العراق،
فلم يزل في ولايته إلى أن توفي.
قال الشعبي :
ما رأيت أحدا أخطب من زياد.
و قال قبيصة بن جابر :
ما رأيت أخصب ناديا
و لا أكرم مجلسا
و لا أشبه سريرة بعلانية من زياد.
و قال الأصمعي :
أول من ضرب الدنانير و الدراهم
و نقش عليها اسم «الله»
و محا عنها اسم الروم و نقوشهم زياد.
و قال العتبي :
إن زيادا
أول من ابتدع ترك السلام على القادم بحضرة السلطان.
و قال الشعبي :
أول من جمع له
العراقان و خراسان و سجستان و البحران و عمان، زياد.
و هو أول من عرّف العرفاء
و رتب النقباء
و ربع الأرباع
بالكوفة و البصرة،
و أول من جلس الناس
بين يديه
على الكراسي
من أمراء العرب،
و أول من اتخذ العسس و الحرس في الإسلام،
و أول وال
سارت الرجال بين يديه تحمل الحراب و العمد،
كما كانت تفعل الحراب و العمد،
كما كانت تفعل الأعاجم.
و قال الأصمعي :
الدهاة أربعة :
معاوية للروية،
و عمرو بن العاص للبديهة،
و المغيرة ابن شعبة للمعضلة،
و زياد لكل كبيرة و صغيرة.
و قال ابن حزم في «الفصل» :
امتنع زياد
و هو قفعة القاع،
لا عشيرة له و لا نسب و لا سابقة و لا قدم،
فما أطاقه معاوية إلا بالمداراة
و حتى أرضاه و ولاه.
أخباره كثيرة،
و له أقوال سائرة.
مات و لم يخلف غير ألف دينار.
و قيل في وصفه :
كان في عينه اليمنى انكسار،
أبيض اللحية مخروطها،
عليه قميص ربما رقعه.
و رثاه بعد موته كثير من الشعراء،
منهم مسكين الدارميّ.
و لهشام بن محمد الكلبي كتاب «أخبار زياد بن أبيه»
و مثله لأبي مخنف لوط بن يحيى الأزدي،
و مثله أيضا للجلودي.

الأعلام زِرِکليّ
ج 3 ص 53

سه شنبه 28 آبان 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

إنّ «أميرالمؤمنين» ولّاني «الكوفة»

تاریخ الطّبريّ (قرن 4 ه.ق) ج 5 ص 358

و صعد «عبيد الله» منبر «البصرة»
فحمد الله و اثنى عليه
ثم قال :
اما بعد،
فو الله ما تقرن بي الصعبه،
و لا يقعقع لي بالشنان،
و انى لنكل لمن عاداني،
و سم لمن حاربني،
انصف القاره من راماها
يا اهل «البصرة»،
ان «امير المؤمنين» ولانى «الكوفة»
و انا غاد إليها الغداة،
و قد استخلفت عليكم «عثمان بن زياد بن ابى سفيان»،
و إياكم و الخلاف و الارجاف،
فو الذى لا اله غيره
لئن بلغنى عن رجل منكم خلاف
لاقتلنه و عريفه و وليه،
و لاخذن الأدنى بالأقصى
حتى تستمعوا لي،
و لا يكون فيكم مخالف و لا مشاق،
انا «ابن زياد»،
اشبهته من بين من وطي‏ء الحصى
و لم ينتزعنى شبه خال و لا ابن عم.
ثم خرج من «البصرة»
و استخلف أخاه «عثمان بن زياد» ...

***

ترجمۀ تاریخ الطّبريّ ج 7 ص 2930
ترجمۀ مرحوم پاینده

... آنگاه به منبر «بصره» رفت و حمد خدا گفت و ثناى او كرد و گفت : «اما بعد : به خدا مرا از سختى باك نيست و بيدى نيستم كه از باد بلرزم، دشمن را میـكوبم و هماورد را نابود میـكنم.
«اى مردم بصره! «امير مؤمنان» مرا ولايتدار «كوفه» كرده و من فردا صبح آنجا میـروم. «عثمان بن زياد بن ابى سفيان» را بر شما جانشين كرده‏ ام از مخالفت و شايعه سازى بپرهيزيد، قسم به آن كس كه خدايى جز او نيست اگر بشنوم كسى سر مخالفت‏ دارد او را و سردسته‏ اش را و دوستش را میـكشم، نزديك را به گناه دور میـگيرم تا مطيع من شويد و ميان شما مخالف و منازعه‏ گر نماند. من پسر «زياد»م و به او بيشتر از همه همانندم كه شباهت دايى و عموزاده مرا از او جدا نكرده.» گويد: آنگاه از «بصره» برون شد و برادرش «عثمان بن زياد» را جانشين كرد و رو سوى «كوفه» نهاد ...

دو شنبه 27 آبان 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ) ابن عليّ بن أبیطالب هاشمي قرشي مکنّی به أبوعبدالله إمام سوم شیعۀ إثناعشریة و پنجمین تن از أصحاب کساء. وی در مدینة به سال چهارم هجرت در سوم شعبان از فاطمة دختر پیغمبر(ص) متولّد گردید و دومین پسر وی بود. دشمنی شدید میان بني أمیة و بني هاشم پس از قتل وی پایدار گشت و منتهی به إنقراض أمویان شد. زیرا که چون معاویة پسر خویش یزید را به ولایت عهد منصوب کرد حسین این أمر را خلاف دستورات إسلام تشخیص داد و پس از مرگ معاویة و جانشینی یزید، با وی بیعت نکرد و با گروهی از یارانش از مدینة به مکّة شد و چند ماه بماند. پس همکاران پدرش از کوفة وی را دعوت به قیام به خلافت کردند و خود را با لشکری آمادۀ یاری او در سرنگون ساختن أمویان إعلام کردند. پس حسین نخست پسر عمّ خویش «مسلم بن عقیل» را برای گرفتن بیعت پیشاپیش خود به کوفة فرستاد و خود با زنان و کودکان و نزدیک هشتاد تن از یاران به دنبال وی به طرف عِراق حرکت کرد. أمّا یزید چون از حرکت حسین آگاه شد «ابن زیاد» را از بصرة با لشکری به طرف کوفة فرستاد و او کوفة را گرفته و مسلم را به تفصیلی که در کلمۀ «مسلم» میآید بکشت و سپس لشکری به جلوگیری از حسین فرستاد این لشکر با سرداری عمر بن سعد در زمینی که بعداً بنام حائر و کربلا و غاضریة معروف شد، راه بر حسین بگرفتند و پس از زد و خوردها، حسین و حدود هفتادودو تن از یارانش را کشتند، و این در روز جمعۀ دهم محرّم سال ٦١ هجرت بود و سپس بازماندگان وی را أسیر کرده با سرِ او به شام نزد یزید فرستادند و یزید پس از چندی دستور داد زنان و کودکانِ أسیر را به مدینة بازگردانیده و سر حسین را دفن کردند. مدفن سر حسین را برخی در شهر دمشق و برخی در قاهرة و برخی در کربلا همراه جسد او نوشته اند و تا کنون چندین مرقد و زیارتگاه در آن أماکن به نام وی شهرت دارد. فرزندان وی را سادات حسیني نامند، چنانکه سیّدان منسوب به برادرش حسن را سادات حسني نامند. در أدبیّات شیعي وی را به لقب شهید و سیّد الشهداء و خامس آل عبا و شبیر و سیّد شباب أهل الجنّة خوانده اند. حسین بن عليّ در أدبیّات قدیم فارسی نمونۀ شجاعت و پایداری و نشانۀ مظلومیّت و بردباری و ایستادگی در برابر ظلم است.

از کلمات آن حضرت است :
«النّاس عبید الدّنیا و الدّین لعق علی ألسنتهم .»
شیخ حسین ضیائی اشعاری منسوب به حسین بن علی را جمع کرده ، و خیابانی در دیوان المعصومین آنهارا چاپ کرده است . کتب زیر دربارۀ زندگانی حسین (ع) نگاشته شده است :
«ابوالشهداء الحسین بن علی» از عباس محمود عقاد. و «حسین بن علی» از عمر ابوالنصر و «الحسین علیه السلام  از علی جلال حسینی . و پیش از ایشان «ماربین» فیلسوف آلمانی کتابی بنام «السیاسة الاسلامیة» در گزارش تفصیلی داستان شهادت سیدالشهداء حسین نگاشته که بزبانهای دیگر و از جمله عربی و فارسی ترجمه شده است . برای احوال وی تاریخ طبری و تاریخ ابن اثیر و تاریخ الخمیس و تاریخ یعقوبی و صفوة الصفوة و ذیل المذیل و حسن الصحابة و تهذیب ابن عساکر و خطط مبارک و مقاتل الطالبیین دیده شود. و رجوع به دیوان خاقانی و دیوان ناصرخسرو شود.

از لغت نامۀ مرحوم دهخدا

دو شنبه 27 آبان 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

مُلّا سعد تفتازاني

تفتازاني .
[ ت َ ]
(اِخ)
سعدالدّین
مسعود بن عمر بن عبدالله
الهروي
خراسانی .
وی فقیه
و ادیب حنفی بود
و در سال ٧٢٢ ه.ق متولد شد
و در محرم ٧٩٢ ه.ق در سمرقند درگذشت.
او راست :
ارشاد الهاوی در نحو.
الاصباح فی شرح دیباجة المصباح در نحو.
ترکیب الجلیل در نحو.
التلویح فی کشف حقایق التنقیح در اصول.
تهذیب المنطق و الکلام.
الجذر الاصم فی شرح مقاصد الطالبین.
حاشیه بر کشاف زمخشری.
دفع النصوص و النقوص.
رسالةالاکراه.
شرح تصریف زنجانی.
شرح الکشاف.
المطول در معانی و بیان و...
(از اسماء المؤلفین ج ٢ ص ٤٢٩).
و رجوع به همین کتاب
و دانشوران خراسان ص ٢٤٤ و
معجم المطبوعات
و ریحانة الادب ج ١ ص ٣١٢ و
انساب سمعانی شود.

از لغت نامۀ مرحوم دهخدا

دو شنبه 27 آبان 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

مُسْلِم بن عَوْسَجَة
(... - 61 ه.ق ... - 680 م)
مسلم بن عوسجة
الأسدي :
من أبطال العرب
في صدر الإسلام.
شهد يوم «أذربيجان» و غيره
من أيام الفتوح.
و كان مع الحسين بن عليّ
في قصده الكوفة،
فقتل
و هو يناضل عنه.

الأعلام زِرِکليّ
ج 7 ص 222

دو شنبه 27 آبان 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

حَبِيب بن مُظَهَّر
(... - 61 ه.ق ... - 680 م)
حبيب بن مظهر،
أو مظاهر،
أو مطهر،
بن رئاب
بن الأشتر
بن حجوان
الأسديّ
الكنديّ
ثم الفقعسيّ :
تابعيّ،
من القواد الشجعان.
نزل الكوفة
و صحب عليّ ابن أبي طالب (رضي الله عنه)
في حروبه كلها.
ثم كان على ميسرة الحسين
يوم كربلاء،
و عمره خمس و سبعون سنة (75).
و هو واحد من سبعين رجلا
استبسلوا في ذلك اليوم.
و عرض عليهم الأمان
فأبوا
و قالوا :
لا عذر لنا عند رسول الله صلّى الله عليه و سلّم
إن قتل الحسين
و فينا عين تطرف،
حتى قتلوا حوله.

الأعلام زِرِکليّ
ج 2 ص 166



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 648
بازدید دیروز : 1700
بازدید هفته : 648
بازدید ماه : 3694
بازدید کل : 160837
تعداد مطالب : 2000
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content