یادگارِعُمر آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان رگ خواب کسی را گرفتن و به دست داشتن; اقتراح
|| به تحکم از کسی چیزی را خواستن. || در وقت و بی اندیشه گفتن و از خود برآوردن. || نو پیدا کردن چیزی را بی آنکه آن را از کسی شنیده باشند. || برگزیدن چیزی را و اختیار کردن. || سوار شدن شتری را که هنوز بر وی سوار نشده باشند. || در جای بی آب چاه کندن. || تمام دندان شدن ستور. یک شنبه 12 آذر 1396برچسب:, :: :: نويسنده : علی
قال الله عزّ و جلّ: فَأَتَى اللهُ بُنْيانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ؛ أَي هَدَم بُنْيانَهم و قلَع بُنْيانهم من قَواعِدِه و أَساسه فهدَمه عليهم حتّى أَهلكهم. شنبه 4 آذر 1396برچسب:حَجَّةُ الإسلام, :: :: نويسنده : علی
حَجَّةُ الإسلام حَجَّةُ الإسلام. || (اِخ) آخرین حجّ پیغمبر. حجّة الوداع. حجّة البلاغ. حجّة التّمام. (امتاع الاسماع ج ١ ص ٥١٠). حجّة الکمال. جنم. شکل و هیأت. || ذات. دو شنبه 29 آبان 1396برچسب:, :: :: نويسنده : علی
لغتنامه های قرآن کریم غریب القرآن في شعر العرب، عبدالله بن عباس، 68 ه.ق. تفسیر غریب القرآن، زید بن عليّ (ع)، 122 ه.ق. مَجازُ القرآن، مَعمَر بن المُثَنّی أبوعبیدة النّحوي، 209 ه.ق. تفسیر غریب القرآن، ابن قُتَیبَة الدّینَوَريّ، 276 ه.ق. نُزهةُ القلوب في تفسیر غریب القرآن، محمّد بن عزیز السّجستانيّ، 330 ه.ق. المفردات في غریب القرآن، الرّآغب الإصفهانيّ، 502 ه.ق. معجم ألفاظ القرآن الکریم، مجمع اللّغة العربیّة بالقاهرة، 1390 ه.ق. التّحقیق في کلمات القرآن الکریم، علّامه حسن مصطفويّ، 1334 ه.ق. قاموس قرآن، سیّد عليّ أکبر قُرَشيّ، متولّد 1347 ه.ق. دو شنبه 29 آبان 1396برچسب:, :: :: نويسنده : علی
لغتنامه های زبان عربی کتاب العین، الخلیل بن أحمد، قرن دوم ه.ق. جَمهَرَةُ اللّغة، ابن دُرَید، قرن چارم ه.ق. تهذیب اللّغة، الأزهريّ، قرن چارم ه.ق. الصِّحاح، الجوهريّ، قرن چارم ه.ق. مقاییس اللّغة، ابنُ فارِس، قرن چارم ه.ق. لسانُ العرب، ابنُ منظور، قرن هشتم ه.ق. القاموسُ المحیط، الفیروزآبادي، قرن نهم ه.ق. تاجُ العَروس مِن جواهرِ القاموس، مرتضی الزَّبیديّ، قرن سیزدهم متنُ اللّغة، أحمدرضا، قرن چاردهم ه.ق.
شنبه 19 آبان 1396برچسب:, :: :: نويسنده : علی
مُـــســـنَـــد. روزگار. || اِسناد شده. || (اصطلاح حدیث) در اصطلاح محدّثین، حدیثی که آن را به گویندۀ وی برداشته باشند. || (اصطلاح درایه) در اصطلاح درایه، مقابل مرسل است و عبارت از حدیثی است که تمامی رواة آن تا معصوم ذکر شده باشد. حدیثی است که تمامی رواة آن تا معصوم در هر طبقه مذکور و نام برده شده باشد و یکی از ایشان متروک الاسم نباشد، چه در اوّل سند باشد چه در آخر چه در وسط. حدیثی است که تمام روات آن بدون انقطاع تا صحابی ذکر شده و صحابی از رسول الله (ص) اخذ کرده باشد. - حدیث مسند; حدیث مسند خلاف مرسل است و آن حدیثی است که اسناد او به رسول الله (ص) متصل است و آن سه قسم است: متواتر، مشهور و آحاد. چون نسیم از سر زبان دارد || نام برخی کتب در حدیث، مانند مسند احمد بن حنبل. || آنچه سبب تکیه دادن میشود. || کسی که به آن پناه برده شود. مبدع است و تابع استاد نی قوتی و راحتی و مسندی || پسرخوانده. || حرام زاده. || (اصطلاح نحو) در اصطلاح نحویان، خبر را گویند. فعل نیز مسند میشود، چنانکه در «ضرب زید» ضرب مسند است و زید مسند الیه. || (اصطلاح منطق) در اصطلاح منطق، منسوب محمول، مقابل مسندٌ الیه. || حروف مسند یا آلفابیطوس: ا ب ت ث ج ح خ د ذ ر ز س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک ل م ن و ه ی. || خطی است مر حِمیَر را. || بالش بزرگ. || سدره. ... وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ ... كلمۀ " تحرير " مصدر باب تفعيل و به معناى آزاد كردن برده است. مستدرک. نعت مفعولی از مصدر استدراک. || غلط گرفته شده. (یادداشت مرحوم دهخدا). || رفع توهّم شده. || ذیلی بر کتاب یا رساله یا مقاله که در آن برخی نکات شرح شود. || در فنّ استیفاء عبارت بود از تفاوتی که به هنگام مقابلۀ نسخۀ مشرف با نسخۀ عامل بر اثر فوت یا غیبت کسی که محصول یا مزروعی باید عاید وی گردد، حاصل میگردیده است. و به عبارت دیگر چون کسی که باید از محصول یا مزروع بهره مند گردد در میان نبوده آنچه به وی تعلق میگرفته صرفۀ پرداخت کننده میگردیده است و این بظاهر مستدرک نامیده میشده است. (تعلیقات نفثة المصدور چ یزدگردی). || عاید. - مستدرک شدن; غلات و خضریات در نوروز مستدرک و رسیده میشود. (تاریخ قم). |
|||
|