مستدرک.
[ م ُ ت َ رَ ]
(ع ص، اِ)
نعت مفعولی از مصدر استدراک.
ارادۀ تدارک مافات شده به چیزی.
جبران شده.
تدارک شده.
|| غلط گرفته شده. (یادداشت مرحوم دهخدا).
|| رفع توهّم شده.
|| ذیلی بر کتاب یا رساله یا مقاله که در آن برخی نکات شرح شود.
|| در فنّ استیفاء عبارت بود از تفاوتی که به هنگام مقابلۀ نسخۀ مشرف با نسخۀ عامل بر اثر فوت یا غیبت کسی که محصول یا مزروعی باید عاید وی گردد، حاصل میگردیده است. و به عبارت دیگر چون کسی که باید از محصول یا مزروع بهره مند گردد در میان نبوده آنچه به وی تعلق میگرفته صرفۀ پرداخت کننده میگردیده است و این بظاهر مستدرک نامیده میشده است. (تعلیقات نفثة المصدور چ یزدگردی).
|| عاید.
- مستدرک شدن;
عاید شدن. به مقام وصول رسیدن. رسیدن.
غلات و خضریات در نوروز مستدرک و رسیده میشود. (تاریخ قم).
و رجوع به استدراک شود.