یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
چهار شنبه 23 ارديبهشت 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

... و أوصى جعفر ابنه موسى الكاظم سلام الله علیهما‏
فقال:
يا بني
احفظ وصيتي تعش سعيدا، و تمت شهيدا،
يا بني إن من قنع بما قسم له استغنى،
و من مد عينيه إلى ما في يد غيره مات فقيرا،
و من لم يرض بما قسم الله له اتهم الله في قضائه،
و من استصغر زلة نفسه استعظم زلة غيره،
و من استعظم زلة نفسه استصغر زلة غيره.
يا بني

من كشف حجاب غيره انكشفت عورات بيته،
و من سل سيف البغي قتل به،
و من احتفر لأخيه بئرا سقط فيها،
و من داخل السفهاء حقر،
و من خالط العلماء وقر،
و من دخل مداخل السوء اتهم.
يا بني
قل الحق لك أو عليك،
و إياك و النميمة فإنها تزرع الشحناء في قلوب الرجال.
يا بني
إذا طلبت الجود فعليك بمعادنه‏.

چهار شنبه 23 ارديبهشت 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

من كلام الكاظم‏ عليه السّلام:

وجدت علم النّاس فى أربع:

اوّلهنّ:

أن تعرف ربّك،

و الثّانية:

أن تعرف ما صنع بك،

و الثّالثة: أن تعرف ما أراد منك،

و الرّابعة:

ما يخرجك من ذنبك.

... " وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُكِ "
كلمۀ " حبك " به معناى حسن و زينت است، و به معناى خلقت عادلانه نيز هست، و وقتى به " حبيكه " يا " حباك " جمع بسته میشود معنايش طريقه يا طرايق است، يعنى آن خطها و راههايى كه در هنگام وزش باد به روى آب پيدا میشود.
و معناى آيه بنا بر معناى اول چنين میشود:
به آسمان داراى حسن و زينت سوگند میخورم.
در اين صورت اين آيه به آيۀ

" إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ "

شباهت خواهد داشت.
و بنا بر معناى دوم چنين میشود:
به آسمان كه خلقتى معتدل دارد سوگند. و در اين صورت به آيۀ

" وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ "

شباهت دارد.
و بنا بر معناى سوم چنين میشود:
به آسمانى كه داراى خطوط است سوگند. در اين صورت به آيۀ

" وَ لَقَدْ خَلَقْنا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرائِقَ "

نظر دارد.
و بعيد نيست كه ظهورش در معناى سوم بيشتر باشد، براى اينكه آن وقت سوگند با جوابش مناسب‏تر خواهد بود، چون جواب قسم عبارت است از اختلاف مردم و تشتّت آنان در طريقه‏ هايى كه دارند. هم چنان كه ظهور قسم‏هاى سه‏ گانۀ قبل، يعنى
ذاريات و حاملات و جاريات،
در معناى جرى و سير با جوابش كه جملۀ " انّما توعدون ... " است، در معناى جرى مشترك است، چون جواب قسم نيز متضمن معناى رجوع و سير به سوى خدا میباشد. ...

شنبه 12 ارديبهشت 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

هرودوت.

[ هِ رُ دُ ]

(اِخ)

(Herodote)

اگر چه او را پدر مورخین خوانده اند ولی در واقع نخستین مورخ نبوده زیرا قبل از او اشخاص دیگری از یونانیها مانند هکاته (Hecatَee) چیزهایی نوشته اند که به ما نرسیده و ظن قوی میرود که هرودوت و مورخین قرون بعد از این نوشته ها استفاده کرده اند، بی اینکه اسم مؤلف را برده باشند.
هرودت از مردم هالی کارناس (Hَalikَarnَass) مستعمرۀ یونانی آسیای صغیر بود و چون این شهر جزو مستملکات ایران به شمار میرفت مورخ مذکور از تبعۀ ایران محسوب می شد.
مدت زندگانی او را از ٤٨٤ تا ٤٢٥ ق.م. دانسته اند.
وی سیاحت های متعدد در ممالک مشرق قدیم کرده و تحقیقات خود را راجع به احوال و تاریخ این ممالک نوشته است. نوشته های او شامل نه کتاب است و از این جهت آن را «تاریخ در نه کتاب» نامند و هر یک از کتابهای او به نام یکی از ارباب انواع یونان کهن است. بعضی از محققان تقسیم و نامگذاری آثار هرودوت را از قرون بعد میدانند و معتقدند که تألیفات او در ابتدا تقسیماتی نداشته است زیرا وقتی که میخواهد خواننده را به مطلبی مذکور در گذشته ارجاع دهد بدون اشارت به کتاب با عبارت «حکایتی دیگر» یا «در حکایتهای دیگر» کار را به مسامحه میگذراند.
ایران قدیم آبادان و پرنعمت بود و ملل دیگر و از جمله یونانیها برای سیاحت یا کار به این کشور میآمدند ولی اطلاعاتی که یک سیاح یونانی میتوانست با کمک مترجم دربارۀ تاریخ و اوضاع کشوری چون ایران به دست آورد چندان دقیق و قابل توجه نبود و این ناپختگی اطلاعات در آثار هرودوت که البته به ایران هم نیامده بود - هویداست.
سنوات وقایع درهم و ناهمآهنگ است، در موارد زیادی داستانگویی جای تاریخ را گرفته، داستانها هم مشوّش است و علاوه بر اینها گویی روح افسانه دوستی یونانی هم آن را جلوۀ فوق العاده و دور از واقع داده است. نوشته های هرودوت دربارۀ بابل و آسور هم آشفته و افسانه آمیز است. وی میگوید که مأخذ تحقیقات او کاهنان مصر و بابل بوده اند امّا محققان سفر او را به بابل قبول ندارند و نیز بعید میدانند که وی از کاهنان درجۀ اول استفاده کرده باشد. با وجود این کتابهایش از این نظر که منظرۀ کلی مشرق قدیم را مینمایاند قابل توجه است. در ذکر ارقام نیز گاه اغراق می کند.
مینویسند که هرودوت نوشته های خود را در آتن برای مردم میخوانده است و اوسیوس وقایع نگار ثقۀ قرن سوم میلادی ضمن گفتگو دربارۀ سالهای ٤٤٥ و ٤٤٦ ق.م. میگوید: هرودوت کتاب خود را در ملأ عام در آتن خواند و به افتخار بزرگی نائل شد. باتوجه به اشارات پلوتارک معلوم می شود که هرودوت مورد توجه مردم آتن بوده و آنها در برابر ستایش آتن صله هایی هم به او میداده اند.
دربارۀ این مورخ نظرات جورواجوری اظهار شده است. ارسطو او را افسانه گوی ولی خوش بیان و دارای قدرت نویسندگی دانسته است. توسیدید میگوید که او به نوشتن حقایق توجه و علاقه نداشته است. کتزیاس پزشک دربار داریوش دوم و اردشیر دوم مواردی از نوشته های او را دربارۀ کورش بزرگ، کمبوجیه، داریوش و خشایارشا تکذیب کرده است. ژوزف فلاویوس مورخ یهود و مان تُن مورخ مصری هم معتقد به اشتباه در روایات او هستند. سیسرون سخنور نامدار رومی او را پدر تاریخ نامیده ولی در عین حال به افسانه گویی او اشاره کرده است. اما تاریخ دانان متأخر معتقدند که او با وجود افسانه گویی از حقیقت زیاد دور و به آن بی توجه نبوده است. و بالاخره دربارۀ هرودوت باید گفت که بیشتر کشفیات راجع به ایران قدیم مطالب نوشته های او را تأیید میکند. (از ایران باستان پیرنیا به اختصار).

شنبه 12 ارديبهشت 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

ظاعن.

[ ع ِ ]

(ع ص)

رونده.
کوچ کننده.
مسافر.
راهی.

شنبه 12 ارديبهشت 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

... يَا عَلِيُّ

لَا يَنْبَغِي لِلْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ ظَاعِناً

إِلَّا فِي ثَلَاثٍ

مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ

أَوْ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ

أَوْ لَذَّةٍ فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ

يَا عَلِيُّ

ثَلَاثٌ مِنْ مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ

أَنْ تَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَكَ

وَ تَصِلَ مَنْ قَطَعَكَ

وَ تَحْلُمَ عَمَّنْ جَهِلَ عَلَيْكَ

يَا عَلِيُّ

بَادِرْ بِأَرْبَعٍ قَبْلَ أَرْبَعٍ

شَبَابِكَ قَبْلَ هَرَمِكَ

وَ صِحَّتِكَ قَبْلَ سُقْمِكَ

وَ غِنَاكَ قَبْلَ فَقْرِكَ

وَ حَيَاتِكَ قَبْلَ مَوْتِك‏ ...

************

هرم.

[ هَ رَ ]

(ع مص)

سخت پیر و کلانسال گردیدن.
سخت پیر شدن.
رسیدن به نهایت پیری.
|| ضعیف گردیدن.

دُنیـی آن قدر ندارد که بَرو رَشـک بَرَند
یا وجود و عَدَمش را غمِ بیهوده خورند

نـظر آنان که نکردند درین مُشتی خـاک
الحقّ انصاف توان داد که صاحب نظرند

عـــارفــان هـر چـه ثباتـی و بقایـی نکُــند
گر همه مُلکِ جهان ست به هیچش نخرند

تــا تَـــطـاوُل نـپـسـنـدی و تـکـبّـر نـکُـنـی
که خدا را چو تو در مُلک، بسی جانورند

این سرایی ست که البتّه خَلَل خواهد کرد
خُـنُـک آن قـوم کـه در بـنـدِ سـرای دگرند

دوستی با که شنیدی که به سَر بُرد جهان؟
حــقّ عـیـان سـت ولـی طایفه‌ای بیــبَصَرند

ای که بر پُشتِ زمینی، همه وقت آنِ تو نیست
دیـگـــران در شــکــمِ مــــادر و پُـشـتِ پــدرنـد

گوسفندی بَرَد این گرگِ مُـعَـوَّد هر روز
گوسفندانِ دگـر، خیره در او میــنگرنـد

آنکه پای از سَرِ نَخوَت ننهادی بر خاک
عاقبت خـاک شد و خلق بِدو میــگـذرنـد

کــاشــکـــی قـیمـتِ اَنفـاس بدانندی خلق
تا دمی چند که مانده ست غنیمت شمرند

گُـلِ بیـخار مـیسّر نشود در بستان
گُلِ بیخارِ جهان مردمِ نیکو سیَرَند

«سـعـدیــا» مَـردِ نکونـام نمیرد هـرگـز
مُرده آن ست که نامش به نکویی نَبَرَند

دو شنبه 31 فروردين 1394برچسب:مَن یَزید, :: :: نويسنده : علی

مَن یَزید.
[ م َی َ ]
(ع جملۀ اسمیۀ استفهامی)
(در فارسي جانشين اسم شده است.)

مخفف «هل مَن یَزید؟»، یعنی آیا کسی هست که زیاده کند.

|| (اِ مرکب)

نوعی از بیع که هر که از دیگر خریداران قیمت زیاده دهد خرید نماید.
حراج.
مزایده

بی معرفت مباش که در مَن یزیدِ عشق
اهـــــلِ نـظـر مـعـامـلـه بـا آشـنـا کـنـنـد
حافظ

تورانشهِ خجسته که در مَن یَزیدِ فضل
شـد مـنّـتِ مَـواهِـبِ او طـوقِ گـردنــــم
حافظ

- به من یزید فروختن:
حراج کردن.

جانان مده اگر دو جهانت دهند از آنک
یـوسـف بـه مَـن یَـزیـد نـشـاید فروختن
میرخسرو

- به من یزید نهادن:
در من یزید نهادن.
در حراج گذاشتن.
به حراج قرار دادن.
به مزایده گذاشتن.

- من یزید کردن:
افزودن خواهی در بها.
حراج کردن.
زیاده طلبی کردن در قیمت.

|| فروخت کالا.

|| بازار.

سه شنبه 18 فروردين 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

کمش.
[ ک َ ]
(ع ص)

مرد تیزرو و سبک و کافی.
مرد سریع.

سه شنبه 18 فروردين 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى

عَنْ يَحْيَى بْنِ عُقْبَةَ الْأَزْدِيِّ

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ الصّادق ع

قَالَ

قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ الباقر ع

مَثَلُ الْحَرِيصِ عَلَى الدُّنْيَا كَمَثَلِ دُودَةِ الْقَزِّ

كُلَّمَا ازْدَادَتْ عَلَى نَفْسِهَا لَفّاً

كَانَ أَبْعَدَ لَهَا مِنَ الْخُرُوجِ

حَتَّى تَمُوتَ غَمّاً

قَالَ وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ ع

كَانَ فِيمَا وَعَظَ بِهِ «لُقْمَانُ» ابْنَهُ

يَا بُنَيَّ

إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا قَبْلَكَ لِأَوْلَادِهِمْ

فَلَمْ يَبْقَ مَا جَمَعُوا

وَ لَمْ يَبْقَ مَنْ جَمَعُوا لَهُ

وَ إِنَّمَا أَنْتَ عَبْدٌ مُسْتَأْجَرٌ

قَدْ أُمِرْتَ بِعَمَلٍ

وَ وُعِدْتَ عَلَيْهِ أَجْراً

فَأَوْفِ عَمَلَكَ

وَ اسْتَوْفِ أَجْرَكَ

وَ لَا تَكُنْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا بِمَنْزِلَةِ شَاةٍ

وَقَعَتْ فِي زَرْعٍ أَخْضَرَ

فَأَكَلَتْ

حَتَّى سَمِنَتْ

فَكَانَ حَتْفُهَا عِنْدَ سِمَنِهَا

وَ لَكِنِ

اجْعَلِ الدُّنْيَا بِمَنْزِلَةِ قَنْطَرَةٍ

عَلَى نَهَرٍ جُزْتَ عَلَيْهَا

وَ تَرَكْتَهَا

وَ لَمْ تَرْجِعْ إِلَيْهَا آخِرَ الدَّهْرِ أَخْرِبْهَا

وَ لَا تَعْمُرْهَا فَإِنَّكَ لَمْ تُؤْمَرْ بِعِمَارَتِهَا

وَ اعْلَمْ

أَنَّكَ سَتُسْأَلُ غَداً

إِذَا وَقَفْتَ بَيْنَ يَدَيِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ

عَنْ أَرْبَعٍ

شَبَابِكَ فِيمَا أَبْلَيْتَهُ

وَ عُمُرِكَ فِيمَا أَفْنَيْتَهُ

وَ مَالِكَ مِمَّا اكْتَسَبْتَهُ

وَ فِيمَا أَنْفَقْتَهُ

فَتَأَهَّبْ لِذَلِكَ

وَ أَعِدَّ لَهُ جَوَاباً

وَ لَا تَأْسَ عَلَى مَا فَاتَكَ مِنَ الدُّنْيَا

فَإِنَّ قَلِيلَ الدُّنْيَا لَا يَدُومُ بَقَاؤُهُ

وَ كَثِيرَهَا لَا يُؤْمَنُ بَلَاؤُهُ

فَخُذْ حِذْرَكَ

وَ جِدَّ فِي أَمْرِكَ

وَ اكْشِفِ الْغِطَاءَ عَنْ وَجْهِكَ

وَ تَعَرَّضْ لِمَعْرُوفِ رَبِّكَ

وَ جَدِّدِ التَّوْبَةَ فِي قَلْبِكَ

وَ اكْمُشْ فِي فَرَاغِكَ

قَبْلَ أَنْ يُقْصَدَ قَصْدُكَ

وَ يُقْضَى قَضَاؤُكَ

وَ يُحَالَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ مَا تُرِيد



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 359
بازدید دیروز : 1326
بازدید هفته : 1685
بازدید ماه : 13938
بازدید کل : 207981
تعداد مطالب : 2000
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content