یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
چهار شنبه 2 بهمن 1392برچسب:کعبة, :: :: نويسنده : علی

کعبة

کعبة.
(اِخ)
اسم بیت اﷲ.
در اصل به معنی مرتفع است چون بنای کعبه از زمین مرتفع و بلند است لهذا کعبه نام کردند یا مرتفع است از روی مراتب.
قبله.
بنیة.
ذات الورع.
حمساء.
خانۀ خدای.
بیت ﷲ.
بیت الحرام.
بیت عتیق.
بیت العتیق.
ناصرخسرو در سفرنامه وصف دقیقی از مکه و مسجد الحرام و کعبه و آداب حج دارد و مشاهدات خود را در سال 442 ه.ق. هرچه گویاتر بیان کرده است. وی پس از شرح شهر مکه و وصف مسجد حرام دربارۀ کعبه نویسد:
خانۀ کعبه میان ساحت مسجد است مربع طولانی که طولش از شمال به جنوب است و عرضش از مشرق به مغرب و طولش سی ارش است و عرضش شانزده و در خانه سوی مشرق است و چون در خانه روند رکن عراقی بر دست راست باشد و رکن حجرالاسود بر دست چپ و رکن مغربی جنوبی را رکن یمانی گویند و رکن شمالی مغربی را رکن شامی گویند و حجرالاسود در گوشۀ دیوار به سنگی بزرگ اندر ترکیب کرده اند و در آنجا نشانده چنانکه چون مردی تمام قامت بایستد با سینۀ او مقابل باشد و حجرالاسود به درازی بدستی و چهار انگشت باشد و به عرض هشت انگشت باشد و شکلش مدور است و از حجر الاسود تا در خانه چهار ارش است و آنجا را که میان حجر الاسود و در خانه است ملتزم گویند و در خانه از زمین به چهار ارش برتر است. چنانکه مردی تمام قامت بر زمین ایستاده برعتبه رسد و نردبان ساخته اند از چوب چنانکه بوقت حاجت در پیش در نهند تا مردم برآن بر روند و در خانه روند و آن چنان است که بفراخی ده مرد بر پهلوی هم بدانجا بر توانند رفت و فرود آیند و زمین خانه بلند است بدین مقدار که گفته شد.
صفت در کعبه:
دری است از چوب ساج به دو مصراع و بالای در شش ارش و نیم است و پهنای هر مصراعی یک گز و سه چهار یک چنانکه هر دو مصراع سه گز و نیم باشد و روی در فراز هم نبشته است و بر آن نقره کاری دایره ها و کتابتها نقاشی منبت کرده اند و کتابتهای به زر کرده و سیم سوخته دررانده و این آیت را تا آخر بر آنجا نوشته «ان اول بیت وضع للناس للذی ببکة». و دو حلقۀ نقره گین بزرگ که از غزنین فرستاده اند بر دو مصراع در زده چنانکه دست هرکس که خواهد بدان نرسد و دو حلقۀ دیگر نقره گین خردتر از آن هم بر دو مصراع در زده چنانکه دست هرکس خواهد بدان رسد و قفل بزرگ از نقره بر این دو حلقۀ زیرین بگذرانیده که بستن در بدان باشد و تا آن قفل برنگیرند در گشوده نشود.
صفت اندرون کعبه:
عرض دیوار یعنی ثخانتش شش شبر است و زمین خانه را فرش از رخام است همه سپید و در خانه سه خلوت کوچک است بر مثال دکانها یکی مقابل در و دو بر جانب شمال و ستونها که در خانه است و در زیر سقف زده اند همه چوبین است چهار سو تراشیده از چوب ساج الا یک ستون مدور است و از جانب شمال تخته سنگی رخام سرخ است طولانی که فرش زمین است و می گویند که رسول علیه الصلوة و السلام بر آنجا نماز کرده است و هر که آن را شناسد جهد کند که نماز بر آنجا کند و دیوار خانه به همه تخته های رخام پوشیده است از ایوان و بر جانب غربی شش محراب است از نقره ساخته و به میخ بر دیوار دوخته هریکی به بالای مردی به تکلف بسیار از زر کاری و سواد سیم سوخته و چنان است که این محرابها از زمین بلندتر است و مقدار چهار ارش دیوار خانه از زمین برتر نهاده است و بالاتر از آن همه دیوار از رخام است تا سقف به نقارت و نقاشی کرده و اغلب به زر پوشیده هر چهار دیوار و در آن سه خلوت که صفت کرده شد که یکی در رکن عراقی است و یکی دررکن شامی و یکی در رکن یمانی در هر سو بیغوله دو تخته چوبین به مسمار نقره بر دیوارها دوخته اند و آن تخته ها از کشتی نوح علیه السلام است. هر تخته پنج گز طول و یک گز عرض دارد و در آن خلوت که قفای حجر الاسود است دیبای سرخ در کشیده اند و چون از در خانه در روند بر دست راست زاویۀ خانه چهار سو کرده مقدار سه گز درسه گز و در آنجا درجه ای است که راه آن بام خانه است و دری نقره گین به یک طبقه بر آنجا نهاده و آن را باب الرحمة خوانند و قفل نقره گین بر او نهاده باشد و چون بر بام شدی دری دیگر است افکنده همچون در بامی هر دو روی آن در نقره گرفته و بام خانه به چوب پوشیده است و همه پوشش را به دیبا در گرفته چنانکه چوب هیچ پیدا نیست و بر دیوار پیش خانه از بالای چوبها کتابه ای است زرین بر دیوار آن دوخته و نام سلطان مصر بر آنجا نوشته که مکه گرفته و از دست خلفای بنی عباس بیرون برده - و آن المعز لدین اﷲ بوده است - و چهار تختۀ نقره گین بزرگ دیگر است برابر یکدیگر هم بر دیوار خانه دوخته به مسمارهای نقره گین و بر هریک نام سلطانی از سلاطین مصر نوشته که هریک از ایشان بروزگار خود آن تخته ها فرستاده اند و اندر میان ستونها سه قندیل نقره ای آویخته است و پشت خانه به رخام یمانی پوشیده است که همچون بلور است و خانه را چهار روزن است به چهار گوشه و بر هر روزنی از آن تخته ای آبگینه نهاده که خانه بدان روشن است و باران فرو نیاید و ناودان خانه از جانب شمال است بر میانۀ جای و طول ناودان سه گز است. و سرتاسر به زر نوشته است. و جامه ای که خانه بدان پوشیده بود سپید بود و بدو موضع طراز داشت. طرازی را یک گز عرض و میان هر دو طراز ده گز به تقریب و زیر و بالا به همین قیاس. چنانکه بواسطۀ دو طراز علو خانه به سه قسمت بود هریک به قیاس ده گز و بر چهار جانب جامه محرابهای رنگین بافته اند و نقش کرده و به زر رشته و پرداخته بر هر دیواری سه محراب یکی بزرگ بر میان و دو کوچک بر دو طرف چنانکه بر چهار دیوار دوازده محراب است ...
یاقوت در قرن هفتم در معجم البلدان کعبه را از قول بشاری چنین توصیف می کند:
کعبه در وسط مسجدالحرام قرار دارد و بشکل مربع است و در آن از زمین باندازۀ قامتی بلندتر است و آن را دو لت میباشد که هر لتی از صفحات نقرۀ آب طلا داده شده پوشیده شده است و بطرف مشرق قرار گرفته. طول مسجد الحرام سیصد و هفتاد ذراع و عرض آن 315 ذراع میباشد در حالی که طول کعبه 24 ذراع و یک وجب است و عرض آن 23 ذراع و یک وجب است. اندازۀ دور حجر 25 ذراع و از آن طوف صد ذراع و هفت ذرع است بلندی آن بجانب آسمان 27 ذراع و حجر بطرف شام است و در آن «میزاب» میگردد و دیوارها و زمین آن از سنگ مرمر است و آن را حطیم می نامند. طواف در پشت آن قرار دارد. نمازگزاری بسوی آن جائز نیست. حجرالاسود بر رکن شرقی در مقابل باب است. قبۀ زمزم مقابل باب است و طواف بین این دو قرار گرفته و در عقب این دو قبة الشراب است و در آن حوضی است. مقام ابراهیم در وسط بیتی است که در آن باب قرار دارد و آن به بیت نزدیکتر از زمزم میباشد و بر آن صندوق آهنی است که طول آن از قامت انسانی برتر است و آن از پارچه پوشیده شده. مقام در هر موسم حجی بطرف بیت رفع می شود و چون باز گردیده شد بر روی آن صندوق چوبی که دارای دری است قرار می گیرد. این در از ایام نماز باز می گردد و چون امام سلام داد آن را دست می کشد و سپس در آن را می بندد و در آن اثر پای ابراهیم می باشد و آن سیاه رنگ و بزرگتر از حجرالاسود است. طواف از رمل فرش شده و مسجد از سنگ ریزه و بر گرد صحن سه رواق می گردد که بر روی ستونهای مرمرین قرار دارد و این ستونها را «مهدی» از اسکندریه بر روی آب تا جده آورده است.
یاقوت بعد از تاریخ کعبه و طرز ساختمان آن بوسیلۀ ابراهیم و سختی هایی که برکعبه گذشته است سخن می گوید.
حمداﷲ مستوفی در قرن هشتم وصف کعبه در نزهة القلوب چنین آرد:
مسجد حرام اندر میان شهر است و صحن از طواف گاه حجاج و خانۀ کعبه بر میان آن صحن است و آنکه در جامع های بلاد بر میان صحن عمارتی سازند جهت مناسبت با مسجد حرام و کعبه باشد و مسجد حرام را چهار در است باب بنی شیبه برطرف عراقی است. و مایل شمال و باب صفا بر طرف شرقی است. در عهد رسول پنج سال پیش از مبعث قوم قریش خانۀ کعبه را عمارت کردند به درختهایی که نجاشی پادشاه حبشه جهت کلیسای انطاکیه براه دریا به شام میفرستاد و حق تعالی آن کشتی را غرق کرد و آن چوبها را به جده انداخته و مکیان به اجازت او بردند و خانۀ کعبه بدان مسقف گردانیدند و چهار قائمۀ چوبین در زیر سقفش وضع کردند و حضرت رسول براه حکمی به دست مبارک خود بتراضی قریش حجرالاسود را بیرون خانۀ کعبه در رکن عراقی نشاند بر بلندی کم از قامتی تا دست در آن توان مالید وآن رکن مایل شرقی است و مقام ابراهیم و زمزم نزدیک اوست و رکنی که مایل شمالی است رکن شامی گویند و رکنی که مایل غربی است رکن حبش گویند و آنکه جنوبی است رکن یمانی گویند و دری یک مصراعی بر در خانۀ کعبه نشاندند و رویش را در نقره گرفتند از آهوان نقره که در چاه زمزم یافته بودند. در عهد عبداﷲ بن زبیر چون بنی امیه دیوار کعبه را بسنگ منجنیق خراب کرده بودند و او آن را عمارت کرد و خانه را بزرگتر و دو در گردانید و حجرالاسود در اندرون خانۀ کعبه در دیوار نشاند و گفت که چون رسول فرمود که حجرالاسود از خانۀ کعبه است باید که در اندرون کعبه باشد. بعد از او حجاج بن یوسف ثقفی وضع عمارت او باطل کرد و حجرالاسود را بیرون آورد چنانکه رسول کرده بود بر رکن شمالی که عراقی گویند نشاند و خانه با قدر اول برد و یک در ساخت و طول آن خانه بیست و چهار گز و بدستی در عرض بیست و سه گز و بدستی است و مساحتش پانصد و هفتاد و پنج گز باشد و مساحت اندرون خانۀ کعبه چهارصد و چهل و چهار گز است و علو آن خانه بر بیرون بیست و هفت گز است. و بامش بقلعی اندوده و ناودان سیمین دارد بطرف راست و درچپ خانۀ زمزم است و اول کسی که آن خانه را جامه پوشانید تبع یمن، اسعد، ابوکرب حمیری بود و او معاصر بهرام گور و قصی پنجم پدر حضرت رسول بوده است .
کعبه در قرن سیزدهم هجری بدین شرح وصف شده است:
مسجدالحرام در وسط شهر مکه واقع است که بخاطر فضیلت همان مسجد این شهر به ام القری شهرت یافته است و خانۀ معروف کعبه که بنا بگفتۀ مورخین اسلامی حضرت ابراهیم آن را بنا کرده در مسجد الحرام واقع است و خلفای اسلامی و پادشاهان هریک که بر آنجا دست یافته اند از زمان حضرت محمد تا کنون در زیبایی و تزیین مسجدالحرام کوشیده اند بطوری که از وضع سابق و تزیینات قدیمی آن چیزی اکنون بجای نمانده است. مسجد الحرام صحن وسیع و با شکوهی دارد در اطراف آن طاقنماهائی روی ستونهائی بلند زده شده است و وسط آن ستونها گنبدهای کوچک بسیار دیده میشود و در گوشه های مسجد مناره ها بنا شده است. بسیاری از مساجد دیگر که در شهرهای اسلامی و بخصوص سوریه ساخته اند از روی نقشۀ ساختمان مسجد الحرام بنا شده است. خانۀ کعبه عبادتگاه مسلمانان در وسط صحن واقع شده و آن عبارت است از یک بنای سنگین بشکل مکعب که ارتفاع آن 40 پا و طولش 18 پا و عرض آن 14 پا می باشد. و جز یک در که باندازۀ 7 پا از زمین بلند است در دیگری ندارد و برای رفتن بداخل آن از نردبان متحرکی که در ایام حج در آنجا نصب میکنند استفاده میشود و داخل کعبه از سنگهای مرمر فرش شده و قندیلهای زرین بسیار در اطراف آن آویزان و اطراف آن را با کتیبه های قیمتی تزیین کرده اند. تزیینات داخلی کعبه و اشیاء قیمتی آن همیشه مورد گفتگو بوده است و مسافران بسیار از آن ذکر کرده اند. در قسمت بیرون خانه کعبه در یک قطعه از دیوارهای خارجی آن حجرالاسود سنگ معروف بکار رفته این سنگ چنانچه مسلمانان گویند، فرشتگان آن را از بهشت آورده اند تا ابراهیم هنگام بنای خانه پای خود را روی آن نهد قطرش از مساحت هفت قیراط زیادتر نیست و ما چیز مقدسی سراغ نداریم که زمانی دراز مورد احترم و تعظیم مردم باشد همانند حجرالاسود که از قرنها پیش از اسلام تاکنون مورد احترام و تکریم مردم است. خانۀ کعبه را در هر سال با روپوش سیاهی میپوشانند که همه سمت آن جز جای حجرالاسود و چند قدم از زمین بقیۀ آن را پوشیده است و چون موسم حج شد در قسمت بالای پردۀ کعبه نواری کمربندی میدوزند که آیات قرآنی روی آن زردوزی شده است. در صحن مسجد الحرام یک ساختمان چهار گوش است که بر روی چشمۀ آبی که در آنجا است بنا شده و آن چشمه را چنانکه گویند هنگامی که هاجر تشنگی فرزندش اسماعیل را دید و سراسیمه در آن دره برای پیدا کردن آب به این سو وآن سو میدوید و برای اینکه جان دادن بچۀ خود را از شدت تشنگی نبیند رو از او گردانده بود، فرشته ای در آن بیابان ظاهر ساخت و بدینوسیله آن دو را از تشنگی نجات داد. (تلخیص از ترجمه تمدن اسلام و عرب تألیف گوستاو لوبون ترجمۀ فخر داعی) 

سه شنبه 1 بهمن 1392برچسب:وحي, :: :: نويسنده : علی

وحي

وحی.
(ع اِ)
آواز که در مردم و غیر آنان باشد.
|| اشارت.
|| کتابت.
نبشته. مکتوب. نامه. رساله.
|| هرچه به دیگری فرستی و اندازی.
هرآنچه کسی به دیگری فرستد و بدان القاء کند هرچه باشد.
|| پیغام.
|| سخن پوشیده. کلام خفی. الهام. سخن پنهان. سخن نرم. اعلام در خفا.
|| پیغام خدا. پیغام خدا و الهام.
|| هرچیز که به دیگری کنی تا بداند چگونه است و سپس غلبه یافته است بر آنچه که خداوند به پیمبران خود القاء میکند.
|| آنچه از جانب خدای تعالی به سوی انبیاء القاء شود.
هرچه از کلام یا نبشته یا پیغام یا اشاره که به دیگری القاء و تفهیم کنی وحی نامیده میشود و در اصطلاح شرع کلام خداوند است که بر پیغمبر نازل میگردد. وحی بر دو قسم است وحی ظاهر، وحی باطن. اما وحی ظاهر بر سه گونه است اول آنچه بر زبان فرشته رود و پیغمبر آن را شنود «قرآن» از این قبیل است. دوم آنچه واضح گردد به اشارۀ فرشته بدون آنکه بیان و کلام در میان باشد چنانکه پیغمبر فرمود: «روح القدس نفث فی روعی» و سوم الهام، و تمام این اقسام بطور مطلق حجت است به خلاف الهام اولیاء که بر دیگران حجت نیست و وحی باطن آنچه به وسیلۀ رأی و اجتهاد حاصل میگردد....
- وحی آمدن ; از جانب خداوند الهام شدن
- وحی آوردن ; پیغام آوردن. الهام آوردن ...
- وحی مُنزَل ; عبارت از قرآن مجید.
|| (مص)
در دل افکندن. در دل انداختن چیزی. الهام کردن.
|| شتابی نمودن. شتاب کردن.
|| فرستادن.
|| اشاره کردن.
|| نبشتن. نوشتن.
|| سخن پنهان کردن.
|| ذبح کردن گوسفند را به سرعت.

سه شنبه 1 بهمن 1392برچسب:جبرئیل, :: :: نويسنده : علی

جبرئیل

جَبرَئیل.
(اِخ)
نام فرشتۀ وحی.
نام فرشته مقرب.
فرشته ای است که پیک حضرت است.
پیر چهل ساله.
جوهر اول.
هیولائی اول.
سبز کبوتر.
طوطی سدره نشین.
طاوس عرش.
عاشرنه تخته عاج.
روح القدس.
روح الامین.
روح مکرم.
عقل اول.
ناموس اکبر.
روح الاعظم.
ساقی روحانیان
کلیم.
روح.
نام فرشتۀ مقرب.
امین وحی.
فرشتۀ وحی. ...
...
جبر بمعنی عبد و ایل بمعنی خدا است و رویهمرفته بمعنی بندۀ خدا است...

سه شنبه 1 بهمن 1392برچسب:بتول, :: :: نويسنده : علی

بتول

بتول.
(ع ص)
قطوع. قطع کننده.
|| منقطعۀ از زواج.
|| پاک دامن. پارسا.
|| زن دوشیزه که از مردان رغبت و حاجت خود بریده باشد.
زن دوشیزه و جداشده از مردان و بریده از دنیا.
دوشیزۀ از مردان بریده.
زن باکرۀ بریده شده از دنیا و بریده شده از شوهر.
دختری که شوی نکند.
زنی که از دنیا بریده باشد به جهت خدای تعالی.
بتیل.
بتیلة.
عذراء.
از دنیا گسسته و به خدا پیوسته.
دختری باشد که از دنیا بریده و به خدا پیوسته و پیوند با جهان دیگر استوار کرده باشد و این صفت ویژۀ حضرت سیدة نساء العالمین فاطمة الزهراء سلام الله علیها دخت خاتم النبیین (ص) است.
|| لقب فاطمة بنت نبيّ علیهما الصلوة والسلام بدان جهت که در فضل و دین و حَسَب از زنان زمانۀ خود و زنان امّت متفرّد بود و همتا نداشت.
چون حضرت فاطمه قاطع علائق دنیا بود لهذا بتول گفتند.
چون از مردان بریده و به طاعت خدای عزوجل مختص شده بود بدین نام شهرت یافت.
|| لقب مریم عذراء مادر مسیح علیهاالسلام.
و بتیل وبتیلة نیز بدین معنی آمده است.
لقب سیده مریم عذرا.
لقب حضرت مریم علیها السلام که ممتاز بود از زنان به حسب دین و بریده بود از دنیا به خدا.

چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

مَآثِر.
(ع اِ)
جِ  مَـأثَـرَة و مَـأثُـرَة.
آثار و نشانهای نیک و کارهای پسندیده.
نشانهای نیک و کارهای پسندیده که از کسی باقی ماند.
مفاخر. مکارم.
مکرمتهای موروثی.

چهار شنبه 4 دی 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

مُصافات . [ م ُ ] (ع مص) مصافاة. (ناظم الاطباء). رجوع به مصافاة شود. با هم دوستی کردن . با کسی دوستی به اخلاص داشتن . (یادداشت مؤلف). با کسی دوستی ویژه داشتن . (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). دوستی کردن با کسی به پاکی . || (اِمص) دوستی خالص . (ترجمان القرآن ص ٨٩). دوستی و اخلاص . (غیاث). یکدلی و صفا و دوستی و صمیمیت . (یادداشت مؤلف). دوستی پاک . یکدلی

مصافات به حقیقت میان دوستان آن است که هیچ چیز از اندک و بسیار پوشیده داشته نیاید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ٦٤٥).
سوابق مصافات او به لواحق مؤاخات و موالات معمور گردانید. (ترجمۀ تاریخ یمینی ص ٣٩٥).
اسباب مصافات و مبانی موالات میان هر دو پادشاه مستحکم شد. (ترجمۀ تاریخ یمینی ص ١٩٢).
بنیاد مصافات با آن جماعت به خلاف سیرت پدر آغاز نهاد. (تاریخ جهانگشای جوینی).
میان ایشان مصادقتی و مصافاتی از روی ... حاصل آمد. (تاریخ جهانگشای جوینی).
او با خواجه فخرالدین موافقت و مصافاتی که پیش از آن نداشتند آغاز نهادند. (تاریخ جهانگشای جوینی).

-
مصافات داشتن ; دوستی خالص و اخلاص داشتن
یکی بود از امرای گورخان ... با او از قدیم مصادقت و مصافاتی تمام داشت . (تاریخ جهانگشای جوینی).

دو شنبه 2 دی 1392برچسب:ألفيّة, :: :: نويسنده : علی

أَلفیَّة. [ اَ فی ی َ ] (اِخ) نام منظومه هایی هزار بیتی یا قریب بدان که دربارۀ علمی و بیشتر در علم نحو باشد مانند الفیّۀ ابن معطی و الفیۀ ابن مالک . صاحب مؤیدالفضلاء گوید : نام کتابی است در علم نحو منطق و کتابی است که فحش و هجا در آن مذکور است، و صاحب غیاث اللغات آرد : الفیّه کتابی است در علم نحو و صرف که هزار بیت دارد - انتهی. ظاهراً مراد الفیۀ ابن مالک است. و منیری در شرفنامۀ خود آن را نام کتابی فقهی میداند. صاحب لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی (ج 1 ص 244) گوید : الفیّه به بعضی از متون شعری که حاوی قواعد علوم عربی است اطلاق میشود و الفیّه های معروف بدین قرارند : 1 - الفیّۀ ابن مالک، مشهورترین الفیّه ایست که به وسیلۀ شیخ جمال الدّین محمّد بن مالک سروده شده است و چند تن آن را شرح کرده اند. 2 - الفیّۀ ابن معطی، سرودۀ یحیی بن عبدالمعطی متوفّی به سال 628 ه.ق در فنّ نحو، شروحی نیز دارد. 3 - الفیّۀ عبدالرّحیم بن حسین عراقی متوفّی به سال 806 ه.ق در اصول حدیث. 4 - الفیّۀ شیخ ابن الوردی در فنّ تعبیر. 5 - الفیّۀ قباقبی در فنّ معانی و بیان. 6 - الفیّۀ حافظ سیوطی در فنون نحو و تصریف و خط. 7 - الفیّۀ ابن البرماوی در علم فقه. 8 - الفیّۀ ابن شحنۀ حلبی در فرائض. 9 - الفیّۀ ابوبکر اربیلی که دارای هزار لغز است.

دو شنبه 2 دی 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

ابنُ السَّبیل

ابن السّبیل .
راهگذار.
رهگذر.
راه رو.
مسافر

شـنـیـدم کـه یـک هـفـتـه ابـن الـسّـبـیـل
نــیـامــد بـــه مـهـمــانــســرایِ خـلـیــل
شیخ سعدی شیرازی رحمة الله علیه

|| در اصطلاح فقهاء
مسافری از وطن دور
که در جایِ باشِ خویش توانگر است
و اینجا بی زاد و راحله و درویش مانده
و سامانِ بازگشت حتّی به طریقِ فروش و قرض ندارد.
و چنین کس از مستحقّینِ زکوة بُوَد.
 ج ، ابناء سبیل ، ابناء السّبیل.

دو شنبه 2 دی 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

عَزَّ مِن قائِلٍ

عَزَّ مِن قائِل .
(ع جملۀ فعلیۀ دعایی)
(از: فعل عَزَّ + حرف جرّ مِن + قائِلٍ)
گرامی است گوینده .
عزیز و ارجمند است آنکه گفته است ،
و آن را پیش از نقل آیتی از قرآن کریم آرند،
قوله تعالی عَزَّ مِن قائِل ...
(از یادداشت مرحوم دهخدا).
در این جمله حرف «مِن» زائد است
و مجرور آن محلاً منصوب است بر تمییز بودن .
و آن را بصورت عَزَّ قائِلاً،
بدون مِن نیز گویند.
و آن را حال نیز میتوان فرض کرد
بعنوان جنس بودن ،
یعنی عَزَّ قائِلاً مِنَ القائِلین .
(از اقرب الموارد).

دو شنبه 2 دی 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

حَیّاکَ اللهُ وَ بَیّاکَ

حَیّاکَ اللهُ.
(ع، جملۀ دعائی فعلیه)
أَبقاکَ اللهُ.
خدانگهدار.

**********

بَیّاکَ اللهُ.
(ع جملۀ دعائیه)
خندان و خوش گرداناد ترا خدای.
یا مقرّب گرداناد ترا خدای.
یا مهربان شواد بر تو
و زود رساند تو را بمطلوب.
(یادداشت بخط مؤلّف).



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1882
بازدید دیروز : 371
بازدید هفته : 5446
بازدید ماه : 8687
بازدید کل : 184922
تعداد مطالب : 2000
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content