ابنُ السَّبیل
ابن السّبیل .
راهگذار.
رهگذر.
راه رو.
مسافر
شـنـیـدم کـه یـک هـفـتـه ابـن الـسّـبـیـل
نــیـامــد بـــه مـهـمــانــســرایِ خـلـیــل
شیخ سعدی شیرازی رحمة الله علیه
|| در اصطلاح فقهاء
مسافری از وطن دور
که در جایِ باشِ خویش توانگر است
و اینجا بی زاد و راحله و درویش مانده
و سامانِ بازگشت حتّی به طریقِ فروش و قرض ندارد.
و چنین کس از مستحقّینِ زکوة بُوَد.
ج ، ابناء سبیل ، ابناء السّبیل.