ابوعبیدۀ جرّاح
یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
پنج شنبه 20 شهريور 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی


أبوعبیدة بن الجرّاح

مدفون در کشور اُردُن
در استان « بَلقاء »
در شهر « دِیر عَلّا »

 ابوعُـبَـیـدَة بن الجَرّاح ،
 عامر بن عبدالله بن جَرّاح .
 یکی از صحابۀ کِرام
 و از عشرۀ مبشّره است
 و در نام او اختلاف کرده اند
 بعضی عامر و بعضی عبدالله گفته اند
 و از قریش است .
 گویند دندان پیشین او افتاده بود وسبب آنکه ،
 به روز احد دو حلقه از مِـغـفَـر رسول
 بر روی آن حضرت فرو شد
 و او با دندان آن دو حلقه بیرون کرد
 پس دو دندان از ثنایای او برکنده شد
 و گفته اند که او از مهاجرین حبشه است
 و در حضور او به بدر و حدیبیة اختلافی نیست
 و او را در میان صحابه
 به لقب القویّ الامین میخواندند
 چه آنگاه که رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم
 او را به نجران میـفرستاد به مردم نجران فرمود :
 لارسلنّ معکم القویّ الامین
 و نیز برای قول رسول صلّی الله علیه وآله که گفت :
 هر امّتی را امینی است و امین امّت من ابوعبیدة بن الجرّاح است
 و به روز سقیفه ابوبکر صدّیق گفت :
 من یکی ازاین دو مرد را به خلافت می پسندم
 به هریک خواهید بیعت کنید
 و آن دو عُمَر و ابوعبیدة بن الجرّاح باشند.
 آنگاه که رسول صلّی الله علیه و آله
 به قصد حصار طائف بیرون شد
 ابوعبیدة بن الجرّاح را
 با خالد بن ولید و هزار مرد مقدّمۀ لشکر ساخت
 و آنگاه که نجرانیان با رسول صلّی الله علیه
 مصالحه کردند و مالی پذیرفتند
 مأمور آوردن آن مال گردید
 و در سقیفۀ بنی ساعدة در خلافت ابی بکر اصرار ورزید
 و آنگاه که ابوبکر مردم را در سقیفه
 به بیعت عُمَر و ابی عبیده خواند
 ابوعبیدة و عمر گفتند :
 با وجود فضیلت و سبقت تو در اسلام
 چگونه ما متصدّی این امر گردیم ؟
 دست بیرون آر تا با تو بیعت کنیم
 و در سال سیزدهم هجرت ابوبکر
 ایالت حِمص را به ابی عبیدة تفویض کرد
 و او به اقتضای رأی خویش یا به شارت ابوبکر
 هشام بن عاص را به رسالت نزد قیصر فرستاد
 و او را به قبول اسلام دعوت کرد
 و چون هشام از روم بازگشت
 و امتناع قیصر را از قبول اسلام با ابوعبیدة بازگفت ،
 ابوعبیدة عزیمت حرب روم کرد
 و ابوبکر خالد بن ولید را امارت جیش داد
 و ابوعبیدة پیوسته با او بود
 و پس از وفات ابی بکر ، عُمَر گفت :
 قسم به خدا خالد را از کار خلع کنم
 تا مسلمانان دانند که خدای دین خویش را نصرت تواند داد
 و ابوعبیدۀ جرّاح رابه جای وی نصب کرد
 و در این باب رسول فرستاد
 اتّفاقاً در آن وقت که رسول برسید
 لشکر اسلام به حرب مشغول بودند
 چون او را بدیدند
 هرکس از او احوالی میپرسید
 و او مردی عاقل بود ایشان را می گفت که :
 من مقدّمۀ لشکری هستم
 که امیرالمؤمنین عُمَر به مدد شما فرستاده است
 خوشدل و مستظهر باشید
 و هر سعی که در نصرت اسلام مقدور باشد به جای آرید
 و ایشان را از وفات ابوبکر اعلام نداد
 تا در سعی ایشان فتوری واقع نشود
 ایشان کوشش مضاعف کردند تا ظفر یافتند
 و رسول چون به ابوعبیدة رسید
 پنهان از همه
 او را از حقیقت حال اعلام داد
 و نامۀ عُمَر به عزل خالد بن ولید
 و تولیت او بنمود ابوعبیدة که از عشرۀ مبشّره است
 سعی خالد بن ولید در نصرت اسلام
 و بذل عنایت
 و سعی او مشاهده میکرد
 و کمال رتبت او در ولایت و شجاعت
 و اخلاص او با حضرت عزّت میـدید
 و از عزل او و تولیت خویش شرم میـداشت
 و نخواست که او را اعلام دهد
 چندان صبر کرد که فتح تمام شد
 و باری تعالی لشکر اسلام را نصرت داد
 وغنیمتی وافر روزی گردانید
 و به مدینه نامۀ فتح به نام خالد بن ولید بنوشتند
 که لشکر اسلام را چگونه تعبیه کرد
 و چه مردانگیها نمود
 و چون این همه تمام شد
 آنگاه ابوعبیدة ، خالد بن ولید را از وفات ابوبکر
 و خلافت عُمَر
 و عزل او
 و تولیت خویش اعلام داد
 و خالد بن ولید به سبب عزل از جای نرفت
 امّا از وفات ابوبکر به غایت گرفته شد و گفت :
 امین این امّت را به شما فرستاده اند
 و ابوعبیدة در جواب گفت :
 از رسول صلوات الله علیه شنیدم که فرمود :
 خالد سیف من سیوف الله و نعم فتی العشیرة .
 و ابوعبیدة دمشق را محاصره کرد
 و مدّت محاصره یک سال بکشید
 و مردم شهر به قبول صد هزار دینار صلح کردند
 در رجب سال ١٤ ه.ق 
 آنگاه ناحیت فَحل را بگشود
 و پس از آن در سال ١٥
 در نواحی مَرج الرّوم
 با سپاه روم جنگ درپیوست
 و سپاه روم را منهزم ساخت
 و به محاصرۀ حِمص پرداخت
 و مردم آنجا مانند مردم دمشق به مصالحه رضا دادند
 و هم مَعَرّةُ النُّعمان
 و لاذِقـیَـه را در آن سال مسخّر کرد
 و سپس حَلَب و اَنطاکیه را به صلح بگرفت
 و معاویة بن ابی سفیان را به قَـیـساریّة بفرستاد
 و اوآن شهر بگشود
 و در کنار نهر یَرموک
 بار دیگر سپاه روم را بشکست
 وعمرو بن العاص را به فتح  بیت المقدّس فرستاد
 و در سال ١٧ ه.ق
 بار دیگر سپاه روم آهنگ مسلمانان کردند
 و ابوعبیدة در نزدیکی حِمص آن سپاه منهزم کرد .
 ابوعبیدة در سال ١٨ از هجرت
 در طاعونِ عَمواس
 که به زمین اردن و فلسطین افتاد درگذشت
 و در این وقت سنّ او ٥٨ سال بود
 و قبرش در مسجد جامع جَرّاح دمشق معروف است .