عطیة. [ ع َ طی ی َ ] (اِخ) ابن سعدبن جنادۀ عوفی جدلی قیسی کوفی، مکنی به ابوالحسن. از رجال حدیث و از شیعۀ کوفه بود و با ابن اشعث خروج کرد. لذا حجاج به محمد بن قاسم ثقفی فرمان داد تا عطیه را فراخواند و اگر علی بن ابی طالب (ع) را سب نکرد چهارصد ضربه تازیانه بدو بزند و موی سر و ریش او را بتراشد. و چون عطیة از انجام دادن این امر خودداری کرد فرمان حجاج در مورد او اجرا شد. آنگاه او به فارس پناه برد و در خراسان اقامت گزید. وچون عمر بن هبیرة به ولایت عراق رسید او را اجازه داد تا به کوفه بازگردد و به سال ١١١ ه.ق. در این شهر درگذشت. (از الاعلام زرکلی به نقل از ذیل المذیل و تهذیب التهذیب).
اربعین. [ اَ ب َ] (ع عدد، ص ، اِ) (در حالت نصبی و جرّی) چهل. اربعون.
|| چلّه. چله، مدت چهل روز که صوفیان بگوشه نشسته ریاضت و عبادت کنند. (غیاث)
که ای صوفی شراب آنگه شود صاف
که در شیشه بماند اربعینی.
حافظ
|| چهل روز از عاشورا رفته. بیستم صفر.
|| ذواربعة و اربعین; اسقولوفندر. هزارپا.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ) ابن عبدالله بن عمرو بن حرام انصاری. مکنی به ابوعبدالله و ابوعبدالرحمان و ابومحمد، از کسانی است که حدیث بسیار از رسول اکرم (ص) روایت کرده است. مسلم از وی روایت کرده که در نوزده غزوه با رسول اکرم (ص) شرکت داشته است و در مصنف وکیع از هشام بن عروة نقل شده که گفته است: جابر بن عبدالله مجلس درسی در مسجد نبوی داشت و از او کسب علم میکردند. و ابن ربیع گفته است: در زمان حکومت مسلمة بن مخلد جابر بمصر آمد و نزد عقبة بن عامر رفت و گفت: عبدالله بن انیس را میخواهم که حدیث قصاص را از وی سؤال کنم. و اهل مصر در حدود ده حدیث از او دارند که البغوی آنها را از قتادة نقل کرده است و او آخرین فرد از اصحاب نبی اکرم است که پس از نابینا شدن در مدینه درگذشت. ابن حبان گفته است: جابر در سنۀ ٧٨ بعد از آنکه نابینا شده بود درگذشت و بعضی سال وفات او را ٧٧ و بعضی ٧٤ و گروهی ٦٣ ه.ق. گفته اند. و نیز گفته شده است که وی نود و چهار سال زندگی کرده (حُسن المحاضرة فی احوال المصر والقاهرة ص ٨٤ - ٨٣).
و رجوع به کتاب النقض ص ١٣١ و الاستیعاب شود.
و صاحب عیون الاخبار آرد: کنیت او ابوعبدالرحمان و بقولی ابوعبدالله است و معروف به انصاری و صحابی است. وی روایت کرده که نبی اکرم (ص) گفت : ای جابر بعد از من عمر میکنی تا آنکه فرزندی از اولاد من بدنیا آید که نام وی نام من است. او علم را سخت میشکافد. پس چون او را ملاقات کردی سلام مرا باو برسان.
(عیون الاخبار ج ١ ص ٢١٢).
وی در فضیلت قزوین از حضرت رسول (ص) روایتی نقل کرده است.
(نزهة القلوب مقالۀ ٣ ص ٥٦).
و از وی روایت شده که نبی اکرم (ص) گفت: ای اهل خندق برخیزید که جابر «سوری» تهیه کرده است. و ابوالعباس ثعلب گفته است مراد آن است که رسول اکرم بفارسی صحبت کرده و کلمۀ سور را که فارسی است به کار برده است. (المعرب جوالیقی ص ١٩٢).
از ابی جعفر محمد بن علی (ع ) از طریق جابر بن عبدالله انصاری روایت شده که گفت نزد فاطمه دختر رسول الله (ص) رفتم و لوحی نزد او دیدم که در آن اسماء اوصیاء و ائمه از اولاد آن بزرگوار ثبت بود. پس آنها را شماره کردم دوازده تن بودند که آخر آنان حضرت قائم از اولاد فاطمه (ع) بود و سه تن بنام محمد و سه تن بنام علی بودند.
(حبیب السیر چ خیام ج ٢ ص ٧).
و روایات دیگر نیز دربارۀ محبت علی (ع) و اولاد اطهارش در همین کتاب از او وارد شده است .
و صاحب قاموس الاعلام آرد: وی یکی از صحابه است. در غزوۀ عقبه ثانیه با آنکه کودکی بیش نبود بمعیت پدرش حاضر شد. در حضور وی در دو غزوۀ بدر و احد اختلاف کرده اند، و با این وصف در هیجده غزوه بمعیت حضرت رسول بوده و در وقعۀ صفّین هم همراه حضرت علی حضور داشته است. در اواخر زندگی نابینائی بچشمانش راه یافت، آخرین کس ازحاضران در وقعۀ عقبه که تا آن وقت میزیست او بود و بسال ٧٤ یا ٧٧ ه.ق. در ٩٥ سالگی در مدینه منوره درگذشت، ابان که پسر خلیفه سوم عثمان بن عفان و والی مدینه بود، نماز بر وی گزارد. کنیه اش ابوعبدالله است. بنا بروایتی در محاصرۀ قسطنطنیه همراه یزید بن معاویه بود، و در همین جا مرحوم یا مقتول شده و بهمین مناسبت مرحوم قوجه مصطفی پاشا بنام وی یک جامع و آرامگاهی بنا کرده است. ولی این مطالب با شرح حال صاحب ترجمه منافات دارد مثلا روایت وفات وی در مدینه منوره و حضورش در وقعۀ صفین با حضرت امیر با بودنش در خدمت یزید بن معاویه سازگار نیست پس باید گفت اگر در خارج سور قسطنطنیه یکی از صحابه مسمی بجابر بن عبدالله درگذشته صاحب ترجمه نیست بلکه دیگری بوده است.
(قاموس الاعلام ترکی ).
و رجوع به الاصابة شود.