إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ (1)
كُوِّرَتْ، أي: [جمع] ضوؤها [و لف كما تلف العمامة].
تکویر.
[ ت َ ]
(ع مص)
عمامه در سر بستن.
پیچیدن دستار بر سر.
|| در هم پیچیدن.
درپیچیدن هر چیزی.
|| گرد کردن کالا و بستن آن.
کالا بر هم نهادن.
بر هم نهادن کالا.
گرد کردن و فراهم آوردن رخت را و بستن آن.
|| انداختن،
یقال:
طعنه فکوره;
ای القاه
یا به نیزه زده انداختن.
یقال:
کورت الرجل;
اذا طعنته فالقیته مجتمعاً.
بیوکندن (بیفکندن).
|| بر زمین افکندن در کشتی و جز آن.
|| کندن.
|| رنگ گردانیدن.
|| به زور چیزی درآوردن.
|| پوشانیدن.
|| فرو گرفتن.
|| زیادت کردن.
|| درآوردن شب را در روز و روز را در شب.
قوله تعالی:
یکور اللیل علی النهار و یکور النهار علی اللیل;
ای یغشی اللیل علی النهار و یغشی النهار علی اللیل او ینقص من احدهما و یزید علی الاخر.
|| قوله تعالی:
اذا الشمس کورت ...;
ای ذهب ضؤها...