پندِ من بشنو كه تن بندِ قویّ ست
یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
جمعه 19 تير 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

...

كِرم در «بیخِ درختِ تن» فتاد

بایدَش بركَند و بر آتش نهاد

هین و هین، ای راه رو، بیـگاه شد

«آفتابِ عُمر» سوی چاه شد

سال بیـگه گشت، وقتِ كشت نی

جز سیه رویی و فعلِ زشت نی

این دو روزَك را كه زورت هست زود

پَر افشانی بكُن، از راهِ جود

این قَدَر عُمری که مانده ستت، بباز

تا بروید زین دو دَم، عُمر دراز

این قدر تخمی كه مانده ستت، بِکار

تا در آخِر بینی آن را برگ و بار

تا نمرده ست این چراغِ باگُهَر

هین فتیله اش ساز و روغن زودتر

هین مگو فردا، كه فرداها گذشت

تا به كلّی نگذرد ایّامِ كِشت

پندِ من بشنو، كه «تن»، «بندِ قویّ» ست

كهنه بیرون كن، گَرَت میلِ نُوی ست

لب ببند و كفِّ پُر زر بر گشا

«بخلِ تن» بگذار و پیش آور سَخا

«تَرك شهوتها و لذّتها» سَخا ست

هر كه در «شهوت» فُرو شد، برنخاست

این سخا، شاخی ست از سرو بهشت

وایِ او، كز كفّ چنین شاخی بِهِشت

«عُروَةُ الوُثقی» ست این «تَركِ هوا»

بركشد این شاخ، جان را بر سماء

تا بَرَد شاخِ سخا، ای خوب كیش

مَر تو را بالا، كشان تا «اصلِ خویش»

یوسُفِ حُسنی تو، این عالَم چو چاه

وین رَسَن «صبر» ست، بر اَمرِ اله

یوسُفا آمد رَسَن دَرزَن دو دست

از رَسَن غافل مشو، بیگه شده ست

در رسن زن دست و بیرون رو ز چاه

تا ببینی بارگاهِ پادشاه

تا ببینی «عالَمِ جانِ» جدید

عالَمی بَس آشكارا، ناپدید

حَمدُ لِله، كین رَسَن آویختند

فضل و رحمت را به هم آمیختند

این جهانِ نیست، چون هستان شده

و آن جهانِ هست، بس پنهان شده

...

مثنوی معنوی

دفتر 2