یادگارِعُمر آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان جمعه 22 خرداد 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی
در دو جهان لطیف و خوش همچو امیر ما کجا؟ چشم گشا و رو نگر جُرم بیار و خو نگر من ز سلامِ گرمِ او آب شدم ز شرمِ او زَهر به پیشِ او بِبَر تا کُنَدش بِه از شِکَر «آب حیات» او ببین هیچ مترس از «اجل» سجده کنی به پیش او عزّتِ مسجدت دهد خواندم «امیر عشق» را فهم بدین شود تو را از تو دل ار سفر کند با تپش جگر کند دل چو کبوتری اگر میــبپرد ز بام تو بام و هوا تویی و بس نیست روی بجُز هوس دور مرو سفر مجو پیش تو ست ماهِ تو میـشنود دعای تو میـدَهَدَت جواب او گر نه حدیث او بُدی جانِ تو آه کی زدی؟ چرخ زنان بدان خوشم کآب به بوستان کشم باغ چو زرد و خشک شد تا بخورد ز «آب جان» شب برود بیا به گَه تا شنوی حدیثِ شَه |
|||
|