تا صورت و پیوندِ جهان بود علی بود
یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
شنبه 26 ارديبهشت 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

تا صورتِ پیوندِ جهان بود، علیّ (ع) بود
تا نقشِ زمین بود و زمان بود علی بود

شاهی که ولیّ بود و وصیّ بود علی بود
سلطانِ سخا و کرم و جود علی بود

هم آدم و هم شیث و هم أیّوب و هم إدریس
هم یوسُف و هم یونُس و هم هود علی بود

هم موسی و هم عیسی و هم خِضر و هم إلیاس
هم صالحِ پیغمبر و داود علی بود

در ظلمتِ ظُلمات به سرچشمۀ حَیوان
هم مُرشد و هم راهبَرِ خِضر علی بود

داود که میـساخت زره با سَرِ انگشت
استادِ زره ساز  به داود علی بود

مسجودِ ملائک که شد آدم زِ علی شد
در قبله محمّد (ص) بُد و مقصود
علی بود

آن عارفِ سجّاد که خاکِ دَرَش از قَدر
بر کُـنگرۀ عرش بیـفزود
علی بود

هم اوّل و هم آخِر و هم ظاهر و باطن
هم عابد و هم مَعبَد و مَعبود
علی بود

وَجهی که بیان کرد خداوند در «اَلحَمد»
آن وجه، بیان کرد و بفرمود
علی بود

عیسی به وجود آمد و فِی الحال سخن گفت
آن نُطق و فَصاحت که در او بود
علی بود

آن «لَحمُکَ لَحمی» بشنو تا که بدانی
آن یار که او نَفسِ نَبیّ بود
علی بود

موسی و عصا و یَدِ بَیضاء و نبوّت
در مصر، به فرعون، که بنمود
علی بود

چندان که در آفاق نظر کردم و دیدم
از رویِ یقین در همه موجود علی بود

خاتَم که در انگشت، سلیمانِ نَبیّ کرد
آن نورِ خدایی که در او بود
علی بود

آن شاهِ سَرافراز که اندر شبِ معراج
با احمدِ مختار (ص) یکی بود
علی بود

سِرِّ دو جهان، پَرتوِ انوارِ الهی
از عرش به فرش آمد و بنمود
علی بود

آنجا که جوی شرک نماند به حقیقت
آن عارف و آن عابد و معبود علی بود

صد بار نظر کردم و دیدم به حقیقت
آن عارف و آن عابد و معبود علی بود

جبریل که آمد زِ بَرِ خالقِ بیـچون
در پیشِ محمّد (ص) شد و مقصود علی بود

آنجا که دویی شرک بُوَد در رَهِ توحید
میـدان که یکی بود چو بنمود
علی بود

محمود نبودند مَر آنها که ندیدند
کاندر رهِ دین احمد و محمود علی بود

آن کاشفِ قرآن که خدا در همه قرآن
کردش صفتِ عصمت و بستود علی بود

این کفر نباشد، سخنِ کفر نه این ست
تا هست علی باشد و تا بود
علی بود

آن قلعه گشایی که درِ قلعۀ خیبر
برکَند به یک حمله و بگشود
علی بود

آن شاهِ سَرافراز که اندر رهِ اسلام
تا کار نشد راست نیاسود علی بود

آن شیرِ دلاور که زِ بَهرِ طمعِ نَفس
بر خوانِ جهان پنجه نیالود
علی بود

هارونِ ولایت ز پیِ احمدِ مختار (ص)
بالله که علی بود
علی بود علی بود

این یک دو سه بیتی که بگفتم به معمّا
حقّا که مُرادِ من و مقصود علی بود

سِرِّ دو جهان، جمله زِ پیدا و زِ پنهان
«شمسُ الحقِّ تبریز» که بنمود علی بود