یادگارِعُمر آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان شُجعان، شِجعان شَجعان. دو شنبه 23 تير 1393برچسب:هَلیَّتِ بسیطه, :: :: نويسنده : علی
هَلــيَّــتِ بَسيطه : سؤال به واسطۀ «هليّت بسيطه» يعنى سؤال از وجود شىء، «هل الانسان موجود ؟» كه مفاد كان تامّه است در مقابلِ هل مركّبه كه مفاد كان ناقصه است يعنى سؤال از وجود شىء لشىء چنانكه گفته شود آيا انسان ناطق است، «هل الانسان ناطق ؟» و بالجمله وجود شىء، مسؤول به واسطه «هل بسيطه» است و وجود شىء لشىء، مسؤول به واسطۀ «هل مركّبه» است.
دو شنبه 23 تير 1393برچسب:, :: :: نويسنده : علی
علي بن أبي طالِب شب اِحیاء شب قدر یک شنبه 22 تير 1393برچسب:الحَسن بن عليّ ع, :: :: نويسنده : علی
الحَسن بن عليّ ********** ذكر بيعه الحسن بن على و في هذه السنه یک شنبه 22 تير 1393برچسب:ای علوی ذات و خدایی صفات, :: :: نويسنده : علی
ای علوی ذات و خدایی صفات سیّد سالار شباب بهشت زادۀ طوبی و بهشت برین نور دل و دیدۀ ختمی مآب علّت غائی همه ممکنات پاکترین گوهر نسل بشر جدّ تو پیغمبر نوع بشر صاحب عنوان بشیر و نذیر آینۀ پاک که نور خدا باب تو سرسلسلۀ اولیا ست مادر تو دخت پیمبر بود پرده نشین حرم کبریا عاشق کل حضرت سلطان عشق با تو ز یک گوهر و یک مادر ست آینۀ ذات محمّد نما نام حسن روی حسن خو حسن آیۀ تطهیر به شأن شما ست سینۀ سینای شما طور وحی در رمضان ماه نشاط و سرور نورفشان شد ز دو سو آسمان وحی خدا از افق ایزدی مُشک و گلابی به هم آمیختند ای رمضان از تو شرف یافته نیمۀ ماه رمضان عزیز نور خدا تافت در آن روی ماه سرخی گل عکس گل روی تو ست روز که خورشید درخشان صبح سرخی آن نور و پگاه سپید ای رخ تو در رمضان بدر ما دیده که بی نور تو شد کور به بعد علی شاخص عترت تویی مصلحت ملّت اسلام و دین هیچ گذشتی چو گذشت تو نیست صبر هم از صبر تو بی تاب شد بعد شهادت نکشید از تو دست سبزه برآمد ز گلستان دین ریشۀ دین گشت همایون درخت ملّت اسلام که پاینده باد هر دو رهین خدمات تواَند تا ابد ای خسرو والا مقام کلک «ریاضی» که گهر ریز شد *** سیّد محمّد علی ریاضی یزدی یک شنبه 22 تير 1393برچسب:با غم عشق تو تا یار، دل زار من ست, :: :: نويسنده : علی
با غم عشق تو تا یار، دل زار من ست نه غم حور و نه اندیشۀ جنّت دارم قصۀ عشق من و حسن تو ای مایۀ ناز بعد از این یاد کس از لیلی و مجنون نکند من نه تنها که تولّای تو از روز ازل تویی آن یوسف ثانی که ز یک جلوۀ حُسن از پی دیدن رخسار تو موسای کلیم آدم و نوح و سلیمان و مسیحا و خلیل خلق گویند بگو دلبر و معشوق تو کیست ؟ گو که این مِهر درخشان ز کدامین فلک ست ؟ چه بگویم که نم از یمّ نتوان وصف کند به مدیحش نتوان گفت که آن ماه جبین لیک آنــقدر توان گفت که آن شاه زمان ثمر باغ رسالت گهر بحر وجود اوّلین سبط و دویم حجّت و سیم سالار آن شهنشاه فلک قدر که از خلقت او نام نامیش حسن، خلق گرامیش حسن رو حسن، موی حسن، بوی حسن، خوی حسن «ذاکر» از مدح همه خلق فرو بسته زبان وَ أُمْلي لَهُمْ إِنَّ كَيْدي مَتينٌ (أملي) اِملاء : ذَرني وَذر پيوندها |
|||
![]() |