یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
چهار شنبه 15 مرداد 1393برچسب:وفيات الأعيان‏, :: :: نويسنده : علی

دیک الجنّ.
[ کُل ج ِن ن ]
(اِخ)
شهرت ابومحمد عبدالسلام بن رغبان (٢٣٥-١٦١ یا ٢٣٦ ه.ق.) شاعر عرب متوفی در حِمص، شیعه بود. اشعاری در مرثیۀ امام حسین (ع) دارد. همۀ عمر را در سوریه گذرانید و در خلافت متوکل درگذشت. رجوع به الاعلام زرکلی، الوزراء و الکتاب جهشیاری، تاریخ الخلفاء و الموشح شود.

***

ديك الجِنّ
(161 - 235 ه.ق. 778 - 850 م.)
عبد السلام بن رغبان بن عبد السلام بن حبيب
الكلبي،
المعروف بديك الجن :
شاعر مجيد،
فيه مجون،
من شعراء العصر العباسي.
سمي بديك الجن
لأن عينيه كانتا خضراوين.
أصله من سلمية (قرب حماة)
و مولده و وفاته بحمص (في سورية)
لم يفارق بلاد الشام،
و لم ينتجع بشعره.
له «ديوان شعر - ط».[وفيّات الأعيان‏]

چهار شنبه 15 مرداد 1393برچسب:, :: :: نويسنده : علی

شَنفَری.
[ ش َ ف َ را ]
(اِخ)
نام شاعری است ازدی از حد درگذرنده و منه المثل : اعدی من الشنفری. (منتهی الارب ).
او را بجهت حدّت یا ستبری دو لب بدین نام خوانده اند. (از اقرب الموارد).
شمس بن مالک ملقب به شنفری بن الازدی، شاعر جاهلی. او و تأبط شرا از عدائین عرب به شمار میرفتند یعنی از کسانی بودند که در دویدن شهرت داشتند. مورخان شجره نامۀ کاملی از او ذکر کرده اند ولی همۀ مآخذ حتی دربارۀ نام او و نام پدران نزدیک وی هم رأی نیستند اما کلیۀ منابع اتفاق دارند که او از قبیلۀ بنی الاواس بن الحجر بن الهنو بن الازد ساکن جنوب عربستان میباشد. شنفری از آن گروه شاعران جاهلی است که مقدار بسیار کمی از شعر آنها به ما رسیده است. وی در دوران جوانی به دست قبیلۀ شبابة بن فهم اسیر گشت و وقتی آزاد شد که یک تن از قبیلۀ ازد را بجای او مبادله کردند. شنفری مردی ماجراجو بود و اغلب به غارت و راهزنی میپرداخت، تا آنکه در یکی از شبیخونهای خود بر قبیلۀ بنی سلامان دستگیر گردید و به قتل رسید. اشعار او شامل موضوعات حماسی و فخر است و یکی از مشهورترین قصائد او که بدست ما رسیده قصیدۀ «لامیة العرب» است. یکی دو قصیدۀ دیگر نیز از او به یادگار مانده که شروح متعددی دارد از جمله شرح زمخشری است. اشعاراو به زبانهای مختلف برگردانده شده و «دوساسی» و «نلدکه» ملاحظات و شروحی نیز بر آن دارند. رجوع به الاغانی، معجم المطبوعات، دیوان الحماسة، المفضلیات، دائرة المعارف اسلام، عیون الاخبار ج ٤ ص ٧٩، و العقد الفرید ج ١ ص ٨١ شود.

***

الشَّنْفَرَى
(... - نحو 70 ق.ه. ... - نحو 525 م.)
عمرو بن مالك الأزدي،
من قحطان،
شاعر جاهلي،
يماني،
من فحول الطبقة الثانية.
كان من فتاك العرب و عدّائيهم.
و هو أحد الخلعاء الذين تبرأت منهم عشائرهم.
قتله بنو سلامان،
و قيست قفزاته ليلة مقتله،
فكانت الواحدة منها قريبا من عشرين خطوة.
و في الأمثال :
«أعدى من الشنفري»
و هو صاحب «لامية العرب»
التي مطلعها :

أقيموا بني أبي صدور مطيكم
فإنّي إلى قوم سواكم لأميل

شرحها الزمخشريّ
في «أعجب العجب»
المطبوع مع شرح آخر منسوب إلى المبرَّد،
و يظن أنه لأحد تلاميذ ثعلب‏.

چهار شنبه 15 مرداد 1393برچسب:اقتراح, :: :: نويسنده : علی

اقتراح.
[ اِ ت ِ ]
(ع مص)
- درخواستن. سؤال کردن.
اقتراح کردن : درخواستن. طلبیدن
-
به تحکّم از کسی چیزی را خواستن. خواستنِ چیزی بی تأمُّل و فکر.
-
در وقت و بی اندیشه گفتن و از خود برآوردن. بی اندیشه سخن گفتن.
-
نو پیدا کردن چیزی را بی آنکه آن را از کسی شنیده باشند.
-
برگزیدن چیزی را و اختیار کردن.
-
سوار شدن شتری را که هنوز بر وی سوار نشده باشند.
-
در جای بی آب چاه کندن.
-
تمام دندان شدنِ سُتور.

چهار شنبه 15 مرداد 1393برچسب:, :: :: نويسنده : علی

   یادِ صنعت فرضـتر یا «یادِ مرگ» ؟
مرگ، مانندِ خزان، تو اصلِ بَرگ

سالها این مرگ طَبلَك میزَنَد
گوشِ تو بیگاه جُنبش میكُند

گوید اندر نَزع از جان : «آه! مرگ»
این زمان كَردَت ز خود آگاه، مرگ

این گلویِ مرگ از نعره گرفت
طبلِ او بشكافت از ضرب، ای شگفت!

در دقایق خویش را دَرتافتی
رمزِ مُردن این زمان دریافتی

روزِ عاشورا همه اهلِ حَلَب
بابِ اَنطاكیه اندر تا به شب

گِرد آید مرد و زن جمعی عظیم
ماتم آن خاندان، دارد مُقیم

تا به شب نوحه كنند اندر بُكاء
شیعه، عاشورا، برای كربلاء

بشمرند آن ظلمها و امتحان
كز یزید و شمر دید آن خاندان

از غریو و نعرهها  در سرگذشت
پُر همی گردد همه صحرا و دشت

یك غریبی شاعری از ره رسید
روزِ عاشورا و آن افغان شنید

شهر را بگذاشت، و آن سو رای كرد
قصدِ جستجوی آن هیـهای كرد

پُرس پُرسان میشد اندر اِفـتِـقاد
چیست این غم ؟ بر كه این ماتم فتاد ؟

این رئیسی زَفت باشد كه بِمُرد
این چنین مَجمَع نباشد كارِ خُرد

نامِ او، و القابِ او شرحم دهید
كه غریبم من، شما اهلِ دِه
اید

چیست نام و پیشه و اوصافِ او ؟
تا بگویم مرثیه ز الطافِ او

مرثیه سازم، كه مردِ شاعرم
تا از اینجا برگ و لالَنگی بَرَم

آن یكی گفتش كه : تو دیوانهای
تو نه
ای شیعه، عدوی خانهای

روزِ عاشورا  نمیدانی كه هست
ماتمِ جانی كه از قَرنی بِه ست ؟

پیشِ مؤمن كی بود این قصّه خوار ؟
قدرِ عشقِ گوش، عشقِ گوشوار

پیشِ مؤمن ماتمِ آن پاك روح
شُهره تر باشد ز صد طوفانِ نوح

گفت : آری، لیك كو دورِ یزید ؟
كی بُدَست آن غم ؟ چه دیر اینجا رسید

چشمِ كوران، آن خسارت را بدید
گوشِ كرّان، این حكایت را شنید

خفته بودستید تا اكنون شما ؟
كه كنون جامه دریدید از عزا

پس عزا بر خود كنید، ای خفتگان
زانكه بَد مرگی ست این خوابِ گران

روحِ سلطانی، ز زندانی بجَست
جامه چون دَرّیم و چون خائیم دست ؟

چونكه ایشان، خسروِ دین بودهاند
وقتِ شادی شد، چو بُگسستند بند

سوی شادُروانِ دولت تاختند
كُنده و زنجیر را انداختند

دورِ مُلك ست و گَهِ و شاهنشهی
گر تو یك ذرّه از ایشان آگهی

ور نهای آگه، برو بر خود گِری
زآنكه در اِنكارِ نَقل و مَحشری

بر دل و دینِ خرابت نوحه كُن
چون نمیـبیند جز این خاكِ كهن

ور همی بیند چرا نبود دِلیر ؟
پشت دار و، جان سپار و، چشم سیر

در رُخَت كو از «میِ دین» فرُّخی ؟
گر بدیدی بحر، كو كفّ سَخی ؟

آن كه جو دید، آب را نكند دریغ
خاصّه آن كاو دید دریا را و میغ

*******

مثنوی معنوی
دفتر ششم

چهار شنبه 15 مرداد 1393برچسب:, :: :: نويسنده : علی

سید نعمت الله جزایری رحمة الله علیه

سید نعمت الله
بن عبدالله
بن محمّد
بن حسین
بن احمد
بن محمود
بن غیاث الدّین
بن مجدالدّین
بن نورالدّین
بن سعدالله
بن عیسی
بن موسی
بن عبدالله
بن «موسی الکاظم سلام الله علیه».

*******

الجزائريّ
 (1050 - 1112 ه.ق. 1640 - 1701 م.)
 نعمة الله بن عبد الله بن محمّد بن حسين
 الحسينيّ
 الجزائريّ :
 أديب،
 مدرّس،
 من فقهاء الإماميّة.
 نسبته إلى جزائر البصرة.
 ولد في قرية «الصّباغية» من قراها،
 و قرأ بها
 ثمّ بشيراز
 فأصفهان.
 و عاد إلى الجزائر،
 و توفّي بقرية «جايدَر».

 

له كتب،
 منها
 «زهر الرّبيع - ط»
 الأوّل و الثّاني منه،
 في الأدب،
 و «الأنوار النُّعمانيّة في معرفة النّشأة الإنسانيّة - ط»
 جزءان،
 و «مقصود الأنام في شرح تهذيب الأحكام»
 اثنا عشر مجلّدا،
 يفهم من «الذّريعة» أنّه موجود هو و مختصره «غاية المرام» و هذا في ثماني مجلّدات،
 و «نور الأنوار في شرح كلام خير الأخيار - خ»
 و «لوامع الأنوار في شرح عُيون الأخبار - خ»
 و «مقامات النّجاة - خ»
 و «نور الأنوار في شرح الصّحيفة السّجّاديّة - ط»
 و «فروق اللّغة - ط».

جایدَر. [ دَ ] (اِخ) محلّی است در لرستان. (مرآت البُلدان ج ٤ ص ١٣٥). دهی است از دهستان بالا گریوه بخش مَلاوی شهرستان خرّم آباد. در ١٥ هزارگزی جنوب ملاوی و ١٧ هزارگزی خاور راه شوسۀ خرم آباد به اندیشمک واقع شده و محلّی جلگه و گرمسیر و مالاریائی است که ٢٠٠ تن سکنه دارد مذهب آنان شیعه و زبان لُری فارسی است . آب آن از رودخانۀ کشکان و محصول آن غلات و لبنیّات است . شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن اتومبیل رو و ساکنین آن از طایفۀ جودکی و در کپر سکونت دارند بنای بقعۀ «سید نعمت الله جزایری» از آثار قدیم آنجا است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج ٦).

 

سه شنبه 14 مرداد 1393برچسب:وتیرة, :: :: نويسنده : علی

وُتَـــیـــرَة.
[ وُ ت َ رَ ]
(ع اِ)
دو رکعت نماز نافله که پس از نماز عشاء نشسته بجا آورند.

سه شنبه 14 مرداد 1393برچسب:, :: :: نويسنده : علی

از آن روزي كه از تو شد چه نالى‏
وز آن روزي كه نآمد چون سگالى‏
چه بايد رفته را اندوه خوردن‏
همان نابوده را تيمار بُردن‏
نه از اندوه تو سودى فزايد
نه از تيمار تو فردا به آيد
اگر صد سال باشى شاد و پيروز
هميشه عمر تو باشد يكى روز
اگر سختى برى ور كامجوئى‏

تو را آن روز باشد كاندر اویى


عادت چو قدیم شد طبیعت گردد

دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:, :: :: نويسنده : علی

إمتاع.
(ع مص)
- برخورداری دادن. نفع رسانیدن.
-
برخورداری گرفتن. برخورداری یافتن.
-
بی نیاز شدن از کسی. بی نیاز شدن از چیزی.
-
باقی داشتن. باقی گذاشتن.
-
به کمال رسانیدن،
گویند :
امتعه الله بکذا
یعنی :
ابقاه و انشأه الی ان ینتهی شبابه.

دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:, :: :: نويسنده : علی

هرپیمبر فرد آمد در جهان
فرد بود و صد جهانش در نهان

عالم کُبری به قدرت سِحر کرد
کرد خود را در کِهین نقشی نَوَرد

ابلهانش فرد دیدند و ضعیف
کی ضعیف ست آنکه با شَه شد حَریف ؟

ابلهان گفتند : مَردی بیش نیست
وایِ آن کو عاقبت
اندیش نیست

***

حقیر دیدنِ خَصمانِ صالح، ناقۀ صالح را



ادامه مطلب ...


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 1326
بازدید هفته : 1340
بازدید ماه : 13593
بازدید کل : 207636
تعداد مطالب : 2000
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content