یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
چهار شنبه 23 تير 1395برچسب:وجوه و نظایر, :: :: نويسنده : علی

- وجوه و نظایر;
علم وجوه و نظایر از فروع علم تفسیر به شمار میرود و معنای آن این است که یک کلمه که در مواضعی از قرآن به یک لفظ و یک حرکت آمده در هر جا معنایی مغایر با معنای جای دیگر داشته باشد. در این باره دانشمندان را تألیفهاست. از جمله شیخ جمال الدین ابوالفرج عبدالرحمان بن علی بن محمد بن جوزی کتابی تألیف کرده به نام نزهة الاعین فی علم الوجوه و النظایر.
رجوع به کشف الظنون شود

چهار شنبه 23 تير 1395برچسب:غَریبُ الحدیث و القرآن, :: :: نويسنده : علی

غَریبُ الحدیث و القرآن.
(علم
غَریبُ الحدیث و القرآن.)
حاجی خلیفه در کشف الظنون گوید:
امام ابوسلیمان حمد بن محمد (
محمد بن محمد) خطابی گوید:
کلام غریب آن است که غامض و دور از فهم باشد چنانکه غریب از مردم آن را گویند که دور از وطن و منقطع از اهل باشد. و دربارۀ کلام غریب دو وجه گفته اند:
یکی آنکه مراد از آن بعید المعنی و غامض باشد چنانکه فهم بدان جز با تأمل بسیار و به کار انداختن اندیشه نرسد و دیگر آنکه مراد سخن قبایل دورافتادۀ عرب است، چون به کلمه ای از لغات عرب برمیخوریم آن را غریب میشماریم- انتهی.
و ابن اثیردر «نهایة» گوید:
بر من معلوم شده است که رسول خدا (ص) افصح عرب بود حتی روزی که وی با گروه بنی نهد سخن میراند علی (ع) به وی گفت:
ای رسول خدا ما فرزندان یک پدر هستیم ولی تو با وفود عرب چنان سخن میگویی که ما نمیفهمیم.
رسول خدا فرمود:
خدای مرا تعلیم کرد وخوب تعلیم داد.
پس آن حضرت با فرق و قبایل مختلف به سبک هر یک سخن میگفت و آنان میفهمیدند و خدای وی را چیزهایی یاد داد که به دیگران یاد نداد و یارانش بیشتر سخنان او را میفهمیدند و هرچیز را که نمیدانستند میپرسیدند و او توضیح میداد. تا هنگام وفات کار ترتیب بود و پس از وفات آن حضرت عصر صحابه نیز به همین وضع پیش میرفت و زبان عربی نزد ایشان صحیح و از خلل عاری بود تا آنکه شهرهایی به تصرف مسلمین درآمد و عربها با بیگانگان درآمیختند و زبانها به هم آمیخته شد و نسل جدید از زبان عربی چیزهایی را آموخت که در گفتگو مورد استفاده قرار میگرفت و جز آن را ترک کرد. مدتها کار بدین منوال بود تا آنکه عصر صحابه سپری شد و تابعان آمدند و همان راه را در پیش گرفتند و در پایان روزگار ایشان زبان عربی اعجمی گردید، ولی به یاری خداوند گروهی از اهل معارف بر آن شدند که به حراست این علم شریف (علم غریب الحدیث) برخیزند. گویند نخستین کسی که در این فن تألیفی کرده است ابوعبیده معمر بن المثنی الیمیمی (یا تیمی) بصری متوفی به سال ٢١٠ ه.ق. است. وی کتاب کوچکی گرد آورد، و نیز کتاب دیگری دربارۀ غریب قرآن تألیف کرد. و عبدالواحد بن احمد ملیحی متوفی به سال ٤٦٢ ه.ق. کتابی در رد کتاب اخیر نوشت و ابوسعید احمد بن خالد ضریر کندی حمصی متوفی به سال ٢١٤ ه.ق. و موفق الدین عبداللطیف بن یوسف بغدادی متوفی به سال ٦٢٩ ه.ق. در رد کتاب غریب الحدیث وی تصنیف کردند. پس از آن ابوالحسن نضر بن شمیل المازنی نحوی، متوفی به سال ٢٠٤ ه.ق. در باب غریب حدیث پیش از وی گرد آورد، و سپس عبدالملک بن قریب اصمعی کتابی نیکوتر در این باب نوشت، و همچنین محمد بن مستنیر، معروف به قطرب که «غریب الآثار» را نوشت و دیگران از ائمۀ مسلمین احادیث را فراهم آوردند و دربارۀ لغت آنها سخن گفتند. پس از آنان ابوعبید قاسم بن سلام، متوفی به سال ٢٢٤ ه.ق. کتاب «قصار» خود را تألیف کرد و این بهترین تألیف وی در موضوع خود بود، و از وی روایت کنند که گفت: «من در تألیف این کتاب ٤٠ سال رنج بردم، و بسی از اوقات سخنی سودمند از زبانها میشنیدم و آن را در جای خود میآوردم و آن محصول عمر من است». این کتاب در دست مردم بود و در باب غریب حدیث بدان رجوع میکردند تا آنکه عصر ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیبۀ دینوری، متوفی به سال ٢٦٦ ه.ق. فرارسید و وی کتاب مشهور خود را به سبک کتاب ابوعبید و مانند آن یا بزرگتر از آن تصنیف کرد و در مقدمۀ آن چنین نوشت: «گمان میکنم با وجود این دو کتاب ازغریب حدیث چیزی نماند که کسی را در آن جای سخنی باشد». او راست غریب القرآن ایضاً. و ابوعلی حسن بن عبدالله اصفهانی در رد غریب الحدیث او و ابوعبید کتابی نوشت و در زمان وی امام ابراهیم بن اسحاق الحربی حافظ میزیست و او کتاب بزرگی در پنج مجلد در باب غریب حدیث گرد آورد و در احادیث از راه اسانید آنها استقصاء کرد، و متن حدیثها را اگرچه جز یک کلمۀ غریب نداشت ذکر کرد و از این رو کتاب وی مفصل گردید و با فواید بسیاری که داشت متروک شد. او به سال ٢٨٥ ه.ق. در بغداد درگذشت. اشخاص دیگری نیز در این باره کتاب نوشتند از جملۀ ایشان شمر بن حمدویه و ابوالعباس احمد بن یحیی، معروف به ثعلب، متوفی به سال ٣٩١ ه.ق. و ابوالعباس محمد بن یزید ثمالی، معروف به مبرّد، متوفی به سال ٢٨٥ ه.ق. و ابوبکر محمد بن قاسم انباری، متوفی به سال ٣٢٨ ه.ق. و احمد بن حسن کندی و ابوعمر محمد بن عبدالواحد زاهد، صاحب ثعلب، متوفی به سال ٣٤٥ ه.ق. و غریب الحدیث وی براساس مسند احمد بن حنبل است. و دانشمندان دیگری نیز در این باره کتابهایی تصنیف کردند، از قبیل ابوالحسین عمر بن محمد قاضی مالکی (مرگ ٣٢٨ ه.ق.) و ابومحمد سلمة بن عاصم نحوی و ابومروان عبدالملک بن حبیب مالکی (مرگ ٢٣٩ ه.ق.) و ابوالقاسم محمود بن ابی الحسین نیشابوری، ملقب به بیان الحق، وقاسم بن محمد انباری (مرگ ٣٠٤ ه.ق.) و ابوشجاع محمد بن علی بن دهان بغدادی (مرگ ٥٩٠ ه.ق.) و تصنیف وی بزرگ و در ١٦ مجلد است و ابوالفتح سلیم بن ایوب رازی (مرگ ٤٤٢ ه.ق.) و ابن کیسان محمد بن احمد نحوی (مرگ به سال ٢٩٩ ه.ق.) و محمد بن حبیب بغدادی نحوی (مرگ به سال ٢٤٥ ه.ق.) و ابن درستویه عبدالله بن جعفرنحوی. (مرگ به سال ٣٤٧ ه.ق.) و اسماعیل بن عبدالغافر راوی صحیح مسلم (مرگ به سال ٤٤٩ ه.ق.). و کتاب وی پرفایده و مرتب به حروف است. تا زمان امام ابوسلیمان حمد بن محمد خطابی بستی کار بدین منوال بود، ازآن پس وی کتاب مشهور خود را در این باب به سبک ابوعبید و ابن قتیبه تألیف کرد. تألیفات این سه دانشمند امهات کتب در این باب گردید. پس از آن ابوعبید احمد بن محمد هروی (مرگ به سال ٤٠١ ه.ق.) که معاصر با خطابی بود کتاب مشهور خود را به نام غریبین (
نسخه ای خطي از اين کتاب دردو جلد شمارۀ 37 و 38 نوشتۀ حدود قرن نهم هجري قمري در کتابخانۀ لغت نامه موجود است ولي ازآخر جلد دوم چند صفحه افتاده است و کاتب آن معلوم نيست، و آغاز آن چنين است: «اخبرنا الشيخ العميد ابوسهل محمد بن الحسن الزولاني رحمه الله قراة عليه و هو ينظر في اصل سماعه، قال اخبرنا الشيخ الاديب ابوعبيد احمد بن محمد الهروي رحمة الله عليه، قال سبحان من له في کل شيء شاهد ...».) در باب جمع غریب قرآن و حدیث مرتب بحروف معجم به طرزی که سابقه نداشت تألیف کرد، و آنچه را که در کتب گذشتگان بود گرد آورد و کتاب جامعی ترتیب داد، ولی او احادیث را به صورت پراکنده در حروف کلمات آنها آورد. تا زمان ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشری این کتاب مأخذ مهمی به شمار میرفت. آنگاه زمخشری کتاب «فائق» را تألیف کرد که آن نیز به ترتیب حروف معجم است، معذلک پیدا کردن حدیثی خالی از اشکال نیست و کتاب هروی سهل التناول است. پس از وی حافظ ابوموسی محمد بن ابی بکر اصفهانی (مرگ به سال ٥٨١ ه.ق.) کتابی نوشت و در آن از غریب حدیث و قرآن چیزهایی آورد که از هروی فوت شده بود و آن را کتاب المغیث نامید. دانشمند معاصر او ابوالفرج عبدالرحمن بن علی الامام ابن جوزی به پیروی از سبک هروی کتابی نوشت ولی در این کتاب غریب قرآن را نیاورد. ابن اثیر گوید: «من دراین دو کتاب امعان نظر کردم. کتاب ابوموسی مقتبس ازکتاب غریبین هروی است و بعضی از احادیث صحیح بخاری و صحیح مسلم که دارای کلمات غریب اند در این کتابها نقل نشده است. و من در «نهایة» این احادیث را افزودم». و کتاب النهایة فی غریب الحدیث نیز تألیف ابوالسعادات مبارک بن ابی الکرم محمد، معروف به ابن الاثیر جزری، متوفی به سال ٦٠٦ ه.ق. چنانکه اشاره شد در باب غریب حدیث تألیف شده است و این کتاب که در مجلدات متعددی گرد آمده مأخوذ از «غریبین» هروی و «غریب الحدیث» ابوموسی اصفهانی و مرتب به حروف معجم به حساب حروف اول و دوم و حروف بعدی هر کلمه است. ارموی پس از وی کتابی در تتمۀ نهایة تألیف کرد، و مهدالدین «یامهذب الدین» بن الحاجب نیز کتابی در ده مجلد نوشت.
(کشف الظنون ج ٢ ذیل غریب الحدیث و ذیل نهایة).
رجوع به فهرست کتابخانۀ اهدائی آقای مشکوة به دانشگاه تهران ج ١ ص ٣٢ شود.
و در فهرست ابن الندیم (ص ١٢٩) کتب تألیف شده در غریب الحدیث بدین شرح آمده است:
غریب الحدیث ابی عبیدة. غریب الحدیث اصمعی . غریب الحدیث نضربن شمیل . غریب الحدیث قطرب . غریب الحدیث ابن اعرابی . غریب الحدیث ابی عدنان . غریب الحدیث ابن قادم . غریب الحدیث ابی زید. غریب الحدیث سلمه . غریب الحدیث اثرم . غریب الحدیث ابی عبید. غریب الحدیث فستقه صاحب الکراسی . غریب الحدیث حامض ،غریب الحدیث ابن قتیبه . اصلاح غلط ابی عبید لابن قتیبه . غریب الحدیث ابن انباری . غریب الحدیث ابن درید. غریب الحدیث ابی الحسن القاضی بن ابی عمر. غریب الحدیث ابن حبیب . غریب الحدیث ابن کیسان . غریب الحدیث جعد. غریب الحدیث حضرمی . غریب الحدیث سلمی . غریب الحدیث ابن رستم حربی . غریب الحدیث ابن درستویه . غریب الحدیث احمدبن حسن الکندی.

سه شنبه 22 تير 1395برچسب:جَمهَرَة, :: :: نويسنده : علی

جَمهَرَة.

[ ج َ هَ رَ ]

(ع اِ)

ریگ توده.

|| (مص)

گرد آوردن.

|| توده توده کردن و بلند کردن.

|| خبر دادن از چیزی بیک طرف و نهان داشتن مقصود از آن خبر.
جمهرت لک الخبر; اخبرت بجمهوره.

سه شنبه 22 تير 1395برچسب: السّكوت‏ أخو الرّضا, :: :: نويسنده : علی

السّكوت‏ أخو الرّضا

أظنّ أصله من قول حسّان بن ثابت حين قتل عثمان، قال لبعضهم: تزعم أنّك ما قتلته، [نعم ما قتلته‏]، و لكنّك خذلته، و الخاذل أخو القاتل، و السّكوت أخو الرّضا، و نحوه قول الشّاعر: 

بَنِي تَمِيمٍ ألَا فَانهَوا سَفِيهَکُم

إِنَّ السَّفِيهَ إِذَا لَم يُنهَ مَأمُورُ

جمهرة الأمثال،
ابو هلال عسكرى،
395 ه.ق.
ج‏1، ص: 521


سه شنبه 8 تير 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

در سورۀ أعراف

قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ

اسْتَعينُوا بِاللهِ

وَ اصْبِرُوا

إِنَّ الْأَرْضَ لِلهِ

يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ

وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ (128)

قالُوا

أُوذينا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا

قالَ

عَسى‏ رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ

وَ يَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ

فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ (129)

موسى به قوم خود گفت:
از خدا يارى خواهيد و صبر كنيد
كه زمين ملك خداست،
آن را به هر كس از بندگان خود خواهد به ميراث دهد،
و حسن عاقبت مخصوص اهل تقواست. (128)

قوم موسى به او گفتند كه
ما هم پيش از آمدن تو (به رسالت) و هم بعد از آنكه آمدى به رنج و شكنجه (دشمن) بوده‏ ايم،
موسى گفت:
اميد است كه خدا دشمن شما را هلاك نمايد
و شما را در زمين جانشين كند
آن گاه بنگرد تا شما چه خواهيد كرد. (129)

الإرشاد
شیخ مفید رحمة الله علیه رحمة واسعة

ج : 2
ص : 140

أَخبَرَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى

عَنْ جَدِّهِ

عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْأَنْصَارِيِّ

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَيْمُونٍ الْبَزَّازِ

عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ

عَنْ أَبِي عَلِيِّ بْنِ زِيَادِ بْنِ رُسْتُمَ‏

عَنْ سَعِيدِ بْنِ كُلْثُومٍ قَالَ

كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع

فَذَكَرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع

فَأَطْرَاهُ وَ مَدَحَهُ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ

ثُمَّ قَالَ

وَ اللهِ

مَا أَكَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ مِنَ الدُّنْيَا حَرَاماً قَطُّ

حَتَّى مَضَى لِسَبِيلِهِ

وَ مَا عُرِضَ لَهُ أَمْرَانِ قَطُّ هُمَا لِلهِ رِضًا

إِلَّا أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَيْهِ فِي دِينِهِ

وَ مَا نَزَلَتْ بِرَسُولِ اللهِ ص نَازِلَةٌ قَطُّ إِلَّا دَعَاهُ ثِقَةً بِهِ

وَ مَا أَطَاقَ عَمَلَ رَسُولِ اللهِ ص مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ غَيْرُهُ

وَ إِنْ كَانَ لَيَعْمَلُ عَمَلَ رَجُلٍ

كَأَنَّ وَجْهَهُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ

يَرْجُو ثَوَابَ هَذِهِ

وَ يَخَافُ عِقَابَ هَذِهِ

وَ لَقَدْ أَعْتَقَ مِنْ مَالِهِ أَلْفَ مَمْلُوكٍ

فِي طَلَبِ وَجْهِ اللهِ

وَ النَّجَاةِ مِنَ النَّارِ

مِمَّا كَدَّ بِيَدَيْهِ

وَ رَشَحَ مِنْهُ جَبِينُهُ

وَ إِنْ كَانَ لَيَقُوتُ أَهْلَهُ

بِالزَّيْتِ وَ الْخَلِّ وَ الْعَجْوَةِ

وَ مَا كَانَ لِبَاسُهُ

إِلَّا الْكَرَابِيسَ

إِذَا فَضَلَ شَيْ‏ءٌ عَنْ يَدِهِ مِنْ كُمِّهِ

دَعَا بِالْجَلَمِ فَقَصَّهُ

وَ مَا أَشْبَهَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَ لَا أَهْلِ بَيْتِهِ

أَحَدٌ أَقْرَبُ شَبَهاً بِهِ

فِي لِبَاسِهِ وَ فِقْهِهِ

مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع

وَ لَقَدْ دَخَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ابْنُهُ عَلَيْهِ

فَإِذَا هُوَ قَدْ بَلَغَ مِنَ الْعِبَادَةِ

مَا لَمْ يَبْلُغْهُ أَحَدٌ

فَرَآهُ

وَ قَدِ اصْفَرَّ لَوْنُهُ مِنَ السَّهَرِ

وَ رَمِضَتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْبُكَاءِ

وَ دَبِرَتْ جَبْهَتُهُ

وَ انْخَرَمَ أَنْفُهُ مِنَ السُّجُودِ

وَ قَدْ وَرِمَتْ سَاقَاهُ وَ قَدَمَاهُ

مِنَ الْقِيَامِ فِي الصَّلَاةِ

فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع

فَلَمْ أَمْلِكْ حِينَ رَأَيْتُهُ بِتِلْكَ الْحَالِ الْبُكَاءَ

فَبَكَيْتُ رَحْمَةً لَهُ

فَإِذَا هُوَ يُفَكِّرُ

فَالْتَفَتَ إِلَيَّ بَعْدَ هُنَيْئَةٍ مِنْ دُخُولِي

فَقَالَ

يَا بُنَيَّ

أَعْطِنِي بَعْضَ تِلْكَ الصُّحُفِ

الَّتِي فِيهَا عِبَادَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع

فَأَعْطَيْتُهُ

فَقَرَأَ فِيهَا شَيْئاً يَسِيراً

ثُمَّ تَرَكَهَا مِنْ يَدِهِ تَضَجُّراً

وَ قَالَ

مَنْ يَقْوَى عَلَى عِبَادَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع‏ ؟

جمعه 4 تير 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

شامت. [ م ِ ] (ع ص) شادی کننده به غم دشمن. کسی که در بلیۀ دیگری خوشحال باشد. شادی کننده بر خرابی و مکروهی کسی.
ج، شُمّات و شوامت.

شامتة. [ م ِ ت َ ] (ع ص) مؤنث شامت. زنی که بغم دشمن شادی کند.
ج، شامتات و شوامت.

|| (اِ)
چهارپای. ستور.

یقال:
لاترک الله له شامتة;
ای قائمة.
ج، شوامت.

چهار شنبه 2 تير 1395برچسب:الزُّبَيْر بن بَكَّار, :: :: نويسنده : علی

الزُّبَيْر بن بَكَّار

الزُّبَيْر بن بَكَّار
(172 - 256 ه.ق. 788 - 870 م.)
الزبير بن بكار بن عبد الله
القرشي الأسدي المكيّ،
من أحفاد الزبير بن العوام،
أبو عبد الله:
عالم بالأنساب و أخبار العرب، راوية.
ولد في المدينة، و ولي قضاء مكّة فتوفي فيها.
له تصانيف، منها «أخبار العرب، و أيامها» و «نسب قريش و اخبارها - ط» باسم «جمهرة نسب قريش» و «الأوس و الخزرج» و «وفود النعمان على كسرى» و «أخبار ابن ميادة» و «أخبار حسان» و «أخبار عمر بن أبي ربيعة» و «أخبار جميل» و «أخبار نصيب» و «أخبار كثير» و «أخبار ابن الدمينة» و له مجموع في الأخبار و نوادر التاريخ، سماه «الموفقيات - ط» منه أربعة أجزاء 16 و 17 و 18 و 19 ألفه للموفق ابن المتوكل العباسي، و كان يؤدبه في صغره.

سه شنبه 1 تير 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

هَنعَة. [ هَ ع َ ] (ع اِ)

داغ بن گردن شتر.
داغی در بن گردن.

|| (اِخ)
(اصطلاح ستاره شناسی)
یکی از منازل ماه از برج جوزا و آن پنج ستاره است صف کشیده بر منکب چپ جوزا و یا دو ستارۀ سپید با هم نزدیک در کهکشان میان جوزا و ذراع مقبوضه یا هشت ستاره است به صورت کمان که آن را ذراع اسد نامند.
منزل ششم قمر است و رقیب نعائم.
و آن از آخر هَقعَة است تا هفده درجه و هشت دقیقه و سی و چهار ثانیه از جوزا. و در نزد احکامیان منزلی سعد است.

|| دو ستاره است در مقبض قوس یا دو ستارۀ سپید است به فاصلۀ یک تازیانه در پس هَقعَة در راه کهکشان.

دو شنبه 31 خرداد 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

هَـقـعَـة. [ هَ ع َ ] (ع اِ) دایرۀ پیش سینۀ اسب.

|| جای پاشنۀ سوار.

|| نکتۀ سپید در پهلوی چپ اسب.
دایره ای در پهلوی بعضی از چهارپایان.

|| (اِخ) منزلی است ماه را، و آن سه ستاره است در دوش جوزا نزدیک به یکدیگر همچو دیگپایه که با فجر طالع گردد و گرمی افزاید.
کوکبی است در صورت جبار و یکی از منازل قمر است.
منزل قمر، بعد از دَبَران و پیش از هَنعَة.



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 180
بازدید دیروز : 1951
بازدید هفته : 7230
بازدید ماه : 12313
بازدید کل : 206356
تعداد مطالب : 2000
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content