یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:ابولؤلؤ, :: :: نويسنده : علی

 

ابولؤلؤ

ابولؤلؤ.
فیروز.
غلام مغیرة بن شعبة.
طبری گوید:
او حبشی بود
و ترسا
و درودگری کردی
و هر روز مغیره را دو درم دادی .
روزی این فیروز سوی عمر آمد
و او با مردی نشسته بود
گفت
یا عمر
مغیره بر من غلّه

نهاده است
و گران است
و نتوانم دادن
بفرمای تا کم کند.
گفت چند است
گفت روزی دو درم 
گفت چه کار دانی
گفت درود گری دانم و نقاشم و کنده وآهنگری نیز توانم
پس عمر گفت
چندین کار که تو دانی ،
دو درم روزی، نه بسیار بود.
چنین شنیدم که تو گوئی من آسیا کنم بر باد که گندم آس کند.
گفت آری .
عمر گفت مرا چنین آسیا باید که سازی .
فیروز گفت
اگر زنده باشم سازم تو را یک آسیا
که همۀ اهل مشرق و مغرب حدیث آن کنند
و خود برفت
و عمر گفت
این غلام مرا بکشتن بیم کرد ...
به ماه ذی الحجة بود
بامداد، سفیده دم ،
عمر به نماز بامداد بیرون شد بمزگت
و همۀ یاران پیغمبر صف برکشیده بودند
و این فیروز پیش صف اندر نشسته
کاردی حبشی داشت
دسته به میان اندر
چنان که تیغ هر دو روی بُوَد
و راست و چپ بزند
و اهل حَبشه چنان دارند.
چون عمر پیش صف اندر آمد
فیروز او را شش ضرب بزد
از راست و چپ بر بازو و شکم
و یک زخم از آن بزد بزه یر ناف .
از آن یک زخم شهید شد.
و فیروز از میان مردم بیرون جست ...
چون دیگر روز بود
عثمان بمزگت آمد
و مردمان گرد آمدند
و نخستین کاری که کرد
عبیدالله بن عمر را بخواند
و از همۀ پسران عمر عبیدالله مهتر بود
و آن هرمزان که از اهواز آورده بودند پیش پدرش
و مسلمان شده بود
همه با ترسایان نشستی و جهودان
و هنوز دلش پاک نبود
و این فیروز که عمر را شهید کرد ترسا بود
و او هم با هرمزان همدست بود
و غلامی بود از آن سعد بن ابی وقاص ، حنیفه نام
و هرسه به یک جای نشستندی
و ابوبکر را پسری بود نامش عبدالرحمن
با عبدالله بن عمر دوست بود
و این کارد که عمر را بدان زدند سلاح حبشه بود
و به سه روز پیش از آنکه عمر را بکشتند
عبیدالله با عبدالرحمن نشسته بود
عبدالرحمن گفت
من امروز سلاحی دیدم برمیان ابولؤلؤ بسته
عبیدالله گفت
به در هرمزان گذشتم
او نشسته بود
و فیروز ترسا غلام مغیرة بن شعبه
و این ترسا غلام سعد بن ابی وقاص بود
و هرسه حدیث همی کردند
و چون من بگذشتم بر خاستند
و آن کارد از کنار فیروز بیفتاد
عبیدالله گفت
آن سلاح حبشه دارند
پس آن روز که فیروز عمر را آن زخم زد
و از مزگت بیرون جست و بگریخت
مردی از بنی تمیم او را بگرفت و بکشت و آن کارد بیاورد
عبیدالله آن کارد بگرفت و گفت که
من دانم که فیروز این نه به تدبیر خویش کرد
والله که اگر امیرالمؤمنین بدین زخم وفات کند
من خلقی را بکشم
که ایشان اندرین هم داستان بوده اند
پس آن روز که عمر وفات یافت
عبیدالله از سر گور بازگشت
به در هرمزان شد
و او را بکشت
و به در سعد شد
و حنیفه را بکشت
سعد از سرای بیرون آمد و گفت
غلام مرا چرا کشتی
عبیدالله گفت
بوی خون امیرالمؤمنین عمر از تو می آید
تو نیز به کشتن نزدیکی
عبیدالله موی داشت تا به کتف
پس چون سعد را به کشتن بیم کرد
سعد بن ابی وقاص فراز شد
و مویش بگرفت
و بر زمین زد
و شمشیر از دست وی بستد
و چاکران را فرمود تا او را به خانه کردند
تا خلیفه پدید آید که قصاص کند
پس چون عثمان بنشست
نخستین کاری که کرد آن بود که
عبیدالله عمر را بیرون آورد از خانه
و یاران پیغمبر علیه السلام نشسته بودند گفت
چه بینید و او را چه باید کردن
علی گفت
او را بباید کشتن به خون هرمزان
که هرمزان را بی گناه بکشت
و این هرمزان مولای عباس بن عبدالمطلب بود
زیرا که آن روز که وی مسلمان شد گفت
کسی خواهم که از اهل بیت پیغمبرصلی الله علیه و سلم باشد
تا بر دست وی مسلمان شوم
و او را به عباس راه نمودند
و بر دست عباس مسلمان شد
و قرآن و احکام شریعت آموخته بود
و همۀ بنی هاشم را در خون او سخن بود
پس چون علی عثمان را گفت
عبیدالله را بباید کشتن
عمرو بن عاص گفت
این مرد را پدر کشتند
و تو اورا بکشی
دشمنان گویند
خدای تعالی کشتن اندر میان یاران پیغمبر صلی الله علیه و سلم افکند
و خدای تو را از این خصومت دور کرده است
که این نه اندر سلطانی تو بود
عثمان گفت
راست گفتی
من این را عفو کردم
و دیت هرمزان از خواستۀ خویش بدهم
و عبیدالله را دست بازداشت .

و بعضی ابولؤلؤ فیروز را ایرانی و از مردم نهاوند گفته اند
و آنگاه که عمر را بکشت
مردمان در عقب وی شدند تا او را دستگیر کنند
و او چون گرفتاری خویش بدانست
خود را با همان خنجر که عمر را کشته بود بکشت
و این به سال بیست و سوم از هجرت در ماه ذی الحجة بود.
و غلات شیعه به او لقب شجاع الدین داده اند

و هم گویند که
وی از مدینه بگریخت
و به سوی عراق شتافت
و در شهر کاشان درگذشت .

***

لغت نامۀ مرحوم دهخدا

پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

 

عمر  بن الخطّاب

و بويع عمر بن الخطاب رضي الله عنه،
فلما أن دخلت سنة ثلاث و عشرين
خرج حاجاً،
فأقام الحج في تلك السنة،
ثم أقبل حتى دخل المدينة،
فقتله
فيروز أبو لؤلؤة
غلام المغيرة بن شعبة،
يوم الأربعاء
لأربع بقين من ذي الحجة تمام سنة ثلاث و عشرين،
فكانت ولايته
عشر سنين و ستة أشهر و اربع ليال،
و قتل في صلاة الصبح،
و هو ابن ثلاث و ستين سنة،
و دفن مع النبي صلى الله عليه و سلم و أبي بكر،
عند رجلي النبي صلى الله عليه و سلم،
و قيل:
إن قبورهم مسطرة:
أبو بكر إلى جنب النبي صلى الله عليه و سلم،
و عمر إلى جنب أبي بكر،
و حج في خلافته تسع حجج،
و بعد أن قُتل صلى بالناس عبدُ الرحمن بن عَوْف،
و جعلها شورى إلى ستة،
و هم:
عليّ،
و عثمان،
و طَلْحة،
و الزبير،
و سعد،
و عبد الرحمن بن عوف،
و صلى عليه صُهَيْبٌ الرومي،
و كانت الشورى بعده ثلاثة أيام.

***

مروج‏ الذّهب و معادن الجوهر
أبو الحسن على بن الحسين بن على المسعودي
متوفّی در سال 346 ه.ق
ج‏ 2
ص 304

پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

 

محمّد بن جَریر طبريّ

طَبَری
ابوجعفر محمّد بن جریر
از مشاهیر مورّخان است .
در تفسیر، حدیث ، فقه و علوم دیگر هم ید طولائی داشته
و یکی از ائمّۀ زمان خود به شمار میرفته است .
وی به سال ٢٢٤ ه.ق
در شهر آمُل
از طَبَرستان تولد یافته ،
و در سنۀ ٣١٠ ه.ق
در بغداد درگذشته است .
ابواسحاق شیرازی
در کتاب «طبقات فقهاء»
وی را یکی از مجتهدان عصر به شمار می آورد
و ابوبکر خوارزمیِ معروف همشیره زادۀ اوست  ،
و در اکثر علوم تألیفات داشته است
و مشهورتر از همه کتاب معروف به
«تاریخ طبری » میباشد
که وقایع خلقت عالم را
از زمان آدم تا عصر خود در آن آورده است .
دیگر از تألیفات مهم وی
تفسیر کبیر است
کتاب تاریخ او از کتب موثق و معتبر به شمار میرود،
به اختصار به فارسی هم ترجمه شده
و ترجمۀ ترکی نیز دارد.
وی در شعر و ادب نیز شهرۀ عصر خویش بوده است .

پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی


كلمات الرّسول (ص)

الْأُمُورُ مَرْهُونَةٌ بِأَوْقَاتِهَا

***

عَوالِي اللَّئالي
ج 1
ص 293
شمارۀ 180
أبوجعفر محمّد بن عليّ بن إبراهیم
معروف به ابن أبي جمهور أَحسائيّ
متوفّی در قرن 10 ه.ق
رحمة الله تعالی علیه

پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

 

نزلت في عليّ

و حدّثت عن
حمّاد بن سلمة،
عن الكلبيّ،
عن أبي صالح
عن ابن عبّاس
قال:
نزلت في عليّ
: «إنّما وليّكم
الله
و رسوله
و الّذين آمنوا
الّذين يقيمون الصّلاة و یؤتون الزّکاة و هم راکعون»
(55/ المائدة)

***

أنساب الأشراف
أحمد بن یحیی بَلاذُريّ (متوفّی 279 ه.ق)
ج 2 ص 150

 

عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَلِيُّكُمْ بَعْدِي

... فَمَنْ وَصِيُّكَ يَا رَسُولَ اللهِ
وَ مَنْ وَلِيُّنَا بَعْدَكَ ؟
فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ
"إِنَّما وَلِيُّكُمُ
اللهُ
وَ رَسُولُهُ
وَ الَّذِينَ آمَنُوا
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ"
ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللهِ (ص) :
قُومُوا
فَقَامُوا
فَأَتَوُا الْمَسْجِدَ
فَإِذَا سَائِلٌ خَارِجٌ
فَقَالَ :
يَا سَائِلُ
أَ مَا أَعْطَاكَ أَحَدٌ شَيْئاً ؟
قَالَ :
نَعَمْ
هَذَا الْخَاتَمَ
قَالَ :
مَنْ أَعْطَاكَهُ ؟
قَالَ :
أَعْطَانِيهِ ذَلِكَ الرَّجُلُ
الَّذِي يُصَلِّي
قَالَ :
عَلَى أَيِّ حَالٍ أَعْطَاكَ ؟
قَالَ :
كَانَ رَاكِعاً
فَكَبَّرَ النَّبِيُّ (ص)
وَ كَبَّرَ أَهْلُ الْمَسْجِدِ
فَقَالَ النَّبِيُّ (ص) :
عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَلِيُّكُمْ بَعْدِي ...

***

الأمالي للصّدوق رحمة الله علیه
متوفّی در 381 ه.ق
ص 124

پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب: نزول هل أتى, :: :: نويسنده : علی

 

نزول هل أتى

... عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ
عَنْ أَبِيهِ (ع)
فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ
"يُوفُونَ بِالنَّذْرِ"
قَالَا
مَرِضَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ (ع)
وَ هُمَا صَبِيَّانِ صَغِيرَانِ
فَعَادَهُمَا رَسُولُ اللهِ (ص)
وَ مَعَهُ رَجُلَانِ
فَقَالَ أَحَدُهُمَا
يَا أَبَا الْحَسَنِ
لَوْ نَذَرْتَ فِي ابْنَيْكَ نَذْراً إِنَّ اللهَ عَافَاهُمَا
فَقَالَ :
أَصُومُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ
شُكْراً لِلهِ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ كَذَلِكَ قَالَتْ فَاطِمَةُ (ع)
وَ قَالَ الصَّبِيَّانِ :
وَ نَحْنُ أَيْضاً نَصُومُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ
وَ كَذَلِكَ قَالَتْ جَارِيَتُهُمْ فِضَّةُ
فَأَلْبَسَهُمَا اللهُ عَافِيَتَهُ
فَأَصْبَحُوا صِيَاماً
وَ لَيْسَ عِنْدَهُمْ طَعَامٌ
فَانْطَلَقَ عَلِيٌّ (ع) إِلَى جَارٍ لَهُ مِنَ الْيَهُودِ يُقَالُ لَهُ شَمْعُونُ
يُعَالِجُ الصُّوفَ
فَقَالَ :
هَلْ لَكَ أَنْ تُعْطِيَنِي جِزَّةً مِنْ صُوفٍ
تَغْزِلُهَا لَكَ ابْنَةُ مُحَمَّدٍ
بِثَلَاثَةِ أَصْوُعٍ مِنْ شَعِيرٍ ؟
قَالَ :
نَعَمْ
فَأَعْطَاهُ
فَجَاءَ بِالصُّوفِ وَ الشَّعِيرِ
وَ أَخْبَرَ فَاطِمَةَ (ع)
فَقَبِلَتْ وَ أَطَاعَتْ
ثُمَّ عَمَدَتْ
فَغَزَلَتْ ثُلُثَ الصُّوفِ
ثُمَّ أَخَذَتْ صَاعاً مِنَ الشَّعِيرِ
فَطَحَنَتْهُ
وَ عَجَنَتْهُ
وَ خَبَزَتْ مِنْهُ خَمْسَةَ أَقْرَاصٍ
لِكُلِّ وَاحِدٍ قُرْصاً
وَ صَلَّى عَلِيٌّ (ع) مَعَ النَّبِيِّ (ص) الْمَغْرِبَ
ثُمَّ أَتَى مَنْزِلَهُ
فَوُضِعَ الْخِوَانُ
وَ جَلَسُوا خَمْسَتُهُمْ
فَأَوَّلُ لُقْمَةٍ كَسَرَهَا عَلِيٌّ (ع)
إِذَا مِسْكِينٌ قَدْ وَقَفَ بِالْبَابِ
فَقَالَ :
السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ مُحَمَّدٍ
أَنَا مِسْكِينٌ مِنْ مَسَاكِينِ الْمُسْلِمِينَ
أَطْعِمُونِي مِمَّا تَأْكُلُونَ
أَطْعَمَكُمُ اللهُ عَلَى مَوَائِدِ الْجَنَّةِ
فَوَضَعَ اللُّقْمَةَ مِنْ يَدِهِ ...
وَ عَمَدَتْ إِلَى مَا كَانَ عَلَى الْخِوَانِ
فَدَفَعَتْهُ إِلَى الْمِسْكِينِ
وَ بَاتُوا جِيَاعاً
وَ أَصْبَحُوا صِيَاماً
لَمْ يَذُوقُوا إِلَّا الْمَاءَ الْقَرَاحَ
ثُمَّ عَمَدَتْ إِلَى الثُّلُثِ الثَّانِي مِنَ الصُّوفِ
فَغَزَلَتْهُ
ثُمَّ أَخَذَتْ صَاعاً مِنَ الشَّعِيرِ
وَ طَحَنَتْهُ
وَ عَجَنَتْهُ
وَ خَبَزَتْ مِنْهُ خَمْسَةَ أَقْرِصَةٍ لِكُلِّ وَاحِدٍ قُرْصاً
وَ صَلَّى عَلِيٌّ الْمَغْرِبَ مَعَ النَّبِيِّ (ص)
ثُمَّ أَتَى مَنْزِلَهُ
فَلَمَّا وُضِعَ الْخِوَانُ بَيْنَ يَدَيْهِ
وَ جَلَسُوا خَمْسَتُهُمْ
فَأَوَّلُ لُقْمَةٍ كَسَرَهَا عَلِيٌّ (ع)
إِذَا يَتِيمٌ مِنْ يَتَامَى الْمُسْلِمِينَ
قَدْ وَقَفَ بِالْبَابِ
فَقَالَ :
السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ بَيْتِ مُحَمَّدٍ
أَنَا يَتِيمٌ مِنْ يَتَامَى الْمُسْلِمِينَ
أَطْعِمُونِي مِمَّا تَأْكُلُونَ
أَطْعَمَكُمُ اللهُ عَلَى مَوَائِدِ الْجَنَّةِ
فَوَضَعَ عَلِيٌّ (ع) اللُّقْمَةَ مِنْ يَدِهِ ...
ثُمَّ عَمَدَتْ فَأَعْطَتْهُ (ع) جَمِيعَ مَا عَلَى الْخِوَانِ
وَ بَاتُوا جِيَاعاً
لَمْ يَذُوقُوا إِلَّا الْمَاءَ الْقَرَاحَ
وَ أَصْبَحُوا صِيَاماً
وَ عَمَدَتْ فَاطِمَةُ (ع)
فَغَزَلَتِ الثُّلُثَ الْبَاقِيَ مِنَ الصُّوفِ
وَ طَحَنَتِ الصَّاعَ الْبَاقِيَ
وَ عَجَنَتْهُ
وَ خَبَزَتْ مِنْهُ خَمْسَةَ أَقْرَاصٍ
لِكُلِّ وَاحِدٍ قُرْصاً
وَ صَلَّى عَلِيٌّ (ع) الْمَغْرِبَ مَعَ النَّبِيِّ (ص)
ثُمَّ أَتَى مَنْزِلَهُ
فَقَرَّبَ إِلَيْهِ الْخِوَانَ
وَ جَلَسُوا خَمْسَتُهُمْ
فَأَوَّلُ لُقْمَةٍ كَسَرَهَا عَلِيٌّ (ع)
إِذَا أَسِيرٌ مِنْ أُسَرَاءِ الْمُشْرِكِينَ
قَدْ وَقَفَ بِالْبَابِ
فَقَالَ :
السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ مُحَمَّدٍ
تَأْسِرُونَنَا
وَ تَشُدُّونَنَا
وَ لَا تُطْعِمُونَنَا
فَوَضَعَ عَلِيٌّ (ع) اللُّقْمَةَ مِنْ يَدِهِ ...
وَ عَمَدُوا إِلَى مَا كَانَ عَلَى الْخِوَانِ
فَأَعْطَوْهُ
وَ بَاتُوا جِيَاعاً
وَ أَصْبَحُوا مُفْطِرِينَ
وَ لَيْسَ عِنْدَهُمْ شَيْ‏ءٌ
قَالَ شُعَيْبٌ فِي حَدِيثِهِ :
وَ أَقْبَلَ عَلِيٌّ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ (ع)
نَحْوَ رَسُولِ اللهِ (ص)
وَ هُمَا يَرْتَعِشَانِ كَالْفَرْخِ
مِنْ شِدَّةِ الْجُوعِ
فَلَمَّا بَصُرَ بِهِمُ النَّبِيُّ (ص) قَالَ :
يَا أَبَا الْحَسَنِ
شَدَّ مَا يَسُوؤُنِي
مَا أَرَى بِكُمْ
انْطَلِقْ إِلَى ابْنَتِي فَاطِمَةَ
فَانْطَلَقُوا إِلَيْهَا
وَ هِيَ فِي مِحْرَابِهَا
قَدْ لَصِقَ بَطْنُهَا بِظَهْرِهَا
مِنْ شِدَّةِ الْجُوعِ
وَ غَارَتْ عَيْنَاهَا
فَلَمَّا رَآهَا رَسُولُ اللهِ (ص) ضَمَّهَا إِلَيْهِ
وَ قَالَ :
وَا غَوْثَاهْ
بِاللهِ أَنْتُمْ مُنْذُ ثَلَاثٍ فِيمَا أَرَى
فَهَبَطَ جَبْرَئِيلُ
فَقَالَ :
يَا مُحَمَّدُ
خُذْ مَا هَيَّأَ اللهُ لَكَ فِي أَهْلِ بَيْتِكَ
قَالَ :
وَ مَا آخُذُ يَا جَبْرَئِيلُ ؟
قَالَ :
"هَلْ أَتى‏ عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ"
حَتَّى إِذَا بَلَغَ
"إِنَّ هذا كانَ لَكُمْ جَزاءً وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً" ...

***

الأمالي للصّدوق رحمة الله علیه (متوفّی 381 ه.ق) ص 257

چهار شنبه 8 آبان 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

َ

دربارۀ «عُقْبَةُ بْنُ أَبِي مُعَيْطٍ»

... بَيْنَمَا رَسُولُ اللهِ (ص) سَاجِداً
وَ حَوْلَهُ نَاسٌ مِنْ قُرَيْشٍ
وَ ثَمَّ سَلَى بَعِيرٍ
فَقَالُوا :
مَنْ يَأْخُذُ سَلَى هَذَا الْجَزُورِ أَوِ الْبَعِيرِ
فَيُفَرِّقُهُ عَلَى ظَهْرِهِ ؟
فَجَاءَ «عُقْبَةُ بْنُ أَبِي مُعَيْطٍ»
فَقَذَفَهُ عَلَى ظَهْرِ النَّبِيِّ (ص)
وَ جَاءَتْ فَاطِمَةُ (ع)
فَأَخَذَتْهُ مِنْ ظَهْرِهِ ...

***

کتاب «دلائل النّبوّة» ج 2 ص 278
نوشتۀ « أبوبكر أحمد بن الحسين البيهقي»
متوفّی در 458 ه.ق

چهار شنبه 8 آبان 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

 

عُقبَةُ بنُ أَبي مُعَيط

... «عقبة بن أبي معيط»
و اسمه
«أَبان بن عمرو بن أمية»
قتله «رسول الله صلى الله عليه و سلّم»
ببدر
صبرا،
و ابنه «الوليد»
صحابي
ولي الكوفة
و هو الّذي حدّ على الخمر
بين يدي «عثمان» ...

***

در کتاب «تاریخ ابن خَلدون»
نوشتۀ «ابن خَلدون»
متوفّی در 808 ه.ق
ج 2 ص 393

چهار شنبه 8 آبان 1392برچسب:مباهلة,مباهله, :: :: نويسنده : علی

 

فلمّا رأوهم

... فلمّا رأوهم
قالوا :
هذه وجوه
لو أقسمت على الله
أن يزيل الجبال
لأزالها
و لم يباهلوه‏ ...

***

کتاب «الكاملُ في التّاريخ»
نوشتۀ «عليّ بن محمّد» معروف به «ابن الأثير»
(متوفّی در 630 ه.ق)
ج 2 ص 293



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 76
بازدید دیروز : 595
بازدید هفته : 837
بازدید ماه : 2318
بازدید کل : 167841
تعداد مطالب : 2000
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content