در فرایض نماز و سنتهایش و هر کس که چیزی ترک کند از وی متعمداً یا ناسیاً :
..... هر آن کس که طهارت ترک کند متعمداً و نماز کند واجب باشد بر وی نماز با سر گرفتن وگر ترک طهارت ناسیاً کرده باشد و پس یادش آید پس از آنکه نماز کرده باشد واجب بود بر وی نماز با سر گرفتن و گر یادش نیاید بر وی چیزی نباشد و نماز روا باشد
وگر کسی نماز کند پیش از آنکه وقت درآمده باشد متعمداً واجب باشد بر وی نماز با سر گرفتن و گر ناسیاً شده باشد و پس یادش آید پس از آنکه وقت درآمده باشد و وی در چیزی باشد از نماز واجب نباشد بر وی با سر گرفتن نماز (واگر وقت درآمدن وقت وی از نماز پرداخته بود واجب باشد نيز باز سرگرفتن، اگر کسی نماز کند و روی به قبله نکرده باشد متعمداً واجب بود بر وی باز سرگرفتن.) و گر ناسیاً بود پس روشن شود وی را آن اگر وقت مانده باشد واجب باشد بر وی با سر گرفتن نماز وگر وقت بشده باشد بر وی چیزی نباشد
وگر کسی نماز کند بی آنکه بانگ نماز و اقامت کند متعمداً نماز وی ناقص بود اگر چه واجب نباشد بر وی با سر گرفتنش
و نیت کردن واجب است در نماز اگر کسی نماز کند بی نیت وی را نماز نبود و واجب باشد بر وی با سر گرفتن نماز
وگر کسی در نمازی شود و وقت آن نماز حاضر آمده باشد به نیت آن نماز پس یادش آید که بر وی نماز دیگری هست و این نماز حاضر را وقت تنگ نشده باشد باید که بدین نیت با نماز فایت شود و پس از آن نماز حاضر بکند
و تکبیر افتتاح فریضه است. اگر ترک کند متعمداً واجب بود با سر گرفتن و اگر بفراموشی بود نیز با سر گرفتن نماز واجب بود چه اگر پیش از رکوع یادش آید و چه اگر پس از رکوع و اگر فرا یادش نیاید بر او چیزی نبود.
و اگر ترک قرائت کند متعمداً واجب باشد بر وی اعادت کردن و اگر ترک کند قرائت آنچه زیادت بر الحمد بود در فرایض نماز وی ناقص بود و بر وی نباشد با سر گرفتن و اگر بسهو ترک کرده باشد و یادش نیاید تا به رکوع شود چیزی بر وی نباشد چه اگر یادش آید و چه اگر یادش نیاید
و رکوع واجب است در هر رکعتی اگر کسی ترکش کند متعمداً واجب باشد بر وی با سر گرفتن نماز وگر بسهو کرده باشد و در حال سجودش یاد آید واجب باشد بر وی نیز با سر گرفتن نماز پس اگر یادش نیاید تا آنکه رکعتی دیگر نماز بکند و در سیم رکعت شود و پس یادش آید باید که رکعت نخستین فرو اندازد و بنا کند چنانکه پندارد که وی دو رکعت نماز کرده است همچنین است چون ترک رکوع کرده باشد در دوم رکعت. و وی را در سیم یادش آید دوم رکعت فرو اندازد و سیم رکعت با دوم رکعت کند. و نماز تمام بکند پس اگر یادش نیاید اصلاً در نماز بگذرد و بر وی چیزی نباشد
و تسبیح در رکوع فریضه است اگر کسی متعمداً ترکش کند وی را نماز نبود و اگر ناسیاً ترک کرده باشد چه اگر یادش آید پس از آن چه اگر یادش نیاید بر وی چیزی نباشد
و سجود فریضه است در هر رکعتی دو بار اگر کسی ترک کند هر دو را یا یکی را از دوگانه بعمداً واجب باشد بر وی نماز باسر گرفتن وگر یکی از دوگانه ترک کرده باشد ناسیاً و پس یادش آید پس از آنکه بنشسته باشد یا برخاسته باشد پیش از رکوع باز جای شود و سجدۀ دیگر بکند چون از وی بپرداخته باشد برخیزد و با سر نماز شود و قرائت با سر گیرد
یا تسبیح اگر نماز از آن بود که در وی تسبیح کنند و اگر یادش نیاید تا برکوع شود در نماز بگذرد و پس قضای آن یک سجده کند و پس از آنکه سلام بازدهد و بر وی باشد که دو سجده سهو بکند
و تسبیح در سجود واجب است همچنین اگر کسی متعمداً ترکش کند واجب باشد بر وی باز سر گرفتن نماز وگر ناسیاً ترکش کند بر وی چیزی نباشد
وگر کسی پیشانی خویش ممکن نکند از زمین در حال سجود متعمداً وی را نماز نبود پس اگر نسیان افتاده باشد بر وی چیزی نبود
و تشهد در نماز فریضه است و کمتر چیزی که در تشهد واجب است دو شهادت است وگر کسی ترک کند هر دو را متعمداً واجب باشد نماز با سر گرفتن پس اگر ناسیاً ترک کرده بود قضای هر دو بکند و بر وی واجب نباشد اعادۀ نماز کردن و همچنین صلوات بر پیغمبر و آلش فریضه است هر آن کسی که ترکش کند متعمداً واجب باشد بر وی با سر گرفتن نماز و اگر ناسیاً ترک کرده باشد پس از آنکه سلام بازدهد قضایش بکند و بر وی چیزی نباشد
و سلام باز دادن سنت است و فرض نیست اگر کسی ترک سلام کند متعمداً فضیلتی ضایع کرده باشد و نمازش باطل نشود وگر کسی ناسیاً ترک کند سلام را نماز وی تمام بود
و هفت تکبیر با دیگر تکبیرها جز تکبیر افتتاح همه سنت است و همچنین دست برداشتن با هر تکبیری سنت است اگر کسی ترک کند متعمداً یا ناسیاً باطل نشود نمازش
وگر کسی بلند خواندن در آن نماز که بلند باید خواندن ترک کند یا بلند بخواند در آن نماز که نهفته باید خواندن متعمداً واجب باشد بر وی با سر گرفتن نماز وگر ناسیاً کند بر وی چیزی نباشد
و قنوت در همه نمازها سنت است و در فریضه ها مؤکدتر است و از فریضه ها در آن نماز که به آواز بلند خوانند مؤکدتر است اگر کسی ترک کند متعمداً ترک سنتی کرده باشد وگر ناسیاً ترکش کند و پس در رکوع یادش آید پس از رکوع مستحب باشد قضا بکردن وگر یادش نیاید از پس آنکه در رکعت سیم شده باشد در نماز بگذرد و پس از آنکه از نماز بپردازد قضایش بکند
و تعقیب از پس فرایض و نوافل سنت است اگر کسی بکند وی را بدان مزد باشد وگر نکند بر وی چیزی نباشد.
در سهو در نماز واحکامش و آنچه واجب شود از وی با سر گرفتن نماز :
هرآن کسی که در رکعت نخستین هر فریضه به شک افتد و نداند که وی یک رکعت کرده است یا دو واجب آید بر وی با سر گرفتن نماز و همچنین هر کسی که در نماز بامداد به شک افتد یا در نماز شام و نداند که چند رکعت کرده است واجب باشد بر وی با سر گرفتن نماز وگر کسی یک رکعت نماز بامداد بکند و بنشیند و تشهد بخواند و سلام بازدهد پس یادش آید که یک رکعت کرده است باید که یک رکعت دیگر با آن پیوندد و مادام تا سخنی نگفته باشد یا از قبله برنگردیده باشد یا حدثی نکرده باشد که نماز را بشکافد که اگر چیزی از این بکند واجب باشد بر وی با سر گرفتن نماز و حکم در نماز شام همچنین است که اگر در تشهد نخستین سلام بازدهد پس یادش آید برخیزد و یک رکعت دیگر با آن مضاف کند و پس دو سجده بکند
و اگر به شک افتد در نماز چهار رکعت و نداند که دو کرده است یا چهار و غالب ظنش بود یکی از این دوگانه بنابر غالب ظن کند و بر وی چیزی نباشد پس اگر ظن وی در هر دو راست بود بنابر چهار کند و سلام بازدهد و برخیزد و دو رکعت با آن مضاف کند و در هر رکعتی الحمد تنها بخواند پس اگر نماز چهار رکعت کرده باشد این دو رکعت نافله باشد و اگر نماز دو رکعت کرده باشد این دو رکعت تمامی نماز بود وگر به شک افتد و نداند که نماز سه کرده یا چهار و ظن وی در هر دو راست بود بنا بر چهار کند و سلام بازدهد و پس برخیزد و یک رکعت ایستاده یا دو رکعت نشسته بکند اگر نماز چهار رکعت کرده باشد این هر دو نماز نافلۀ او شود و اگر سه رکعت کرده باشد تمامی نماز او بوده و اگر به شک افتد و نداند که دو رکعت کرده است یا سه و ظن وی در هر دو راست بود بنا بر سه کند و برخیزد یک رکعت دیگر بکند و اگر کسی به شک افتد و نداند که دو رکعت کرده است یا سه یا چهار و ظن های او راست بود بنا بر چهار کند و سلام باز دهد پس برخیزد و دو رکعت نماز ایستاده و دو رکعت نشسته کند پس اگر چهار رکعت خوانده باشد این هر دو نماز نافله باشد و اگر دو رکعت کرده بود این دو رکعت ایستاده تمام نماز بود و دو رکعت ایستاده نافلۀ او شود وگر سه رکعت کرده باشد دو رکعت نشسته تمام نماز او بود و دو رکعت ایستاده نافلۀ وی باشد و اگر کسی به شک افتد و نداند که یک رکعت کرده است یا سه یا چهار واجب باشد بر وی با سر گرفتن نماز از بهر آنکه دو رکعت نخستین وی را درست نیست و اگر به شک افتد و نداند که نماز چهار کرده یا پنج و ظن وی در هر دو راست بود تشهد بخواند و سلام بازدهد و دو سجدۀ سهو بکند که هر دو بر رغم دیو باشد پس اگر یادش آید پس از آنکه وی نماز پنج کرده است نماز با سر گیرد
وگر کسی به شک افتد در تکبیر نخستین و نداند که تکبیر کرد یا نه باید که تکبیر کند و در نماز بگذرد
وگر کسی به شک افتد در قرائت و نداند که قرآن خوانده یا نخوانده پیش از رکوع باید که قرآن بخواند پس برکوع شود و اگر سوره بخواند و پس یادش آید که وی الحمد نخوانده است بازگردد و الحمد خواند و پس قرائت کند و با رکوع شود و اگر در رکوع یادش آید که وی الحمد خوانده بود بر وی چیزی نباشد و اگر به شک افتد در قرائت از پی رکوع در نماز بگذرد و بر وی چیزی نباشد
و اگر کسی در رکوع یا در سجود به شک افتد در دو رکعت نخستین نماز با سر گیرد وگر شک وی در سیم رکعت بود یا در چهارم و وی بر پای ایستاده بود باید که برکوع شود وگر در حال رکوع یادش آید که رکوع کرده است خویشتن را فرا سجده هلد بی آنکه سر بردارد از رکوع پس اگر یادش آید پس از آنکه سر از رکوع برداشته بود که وی آن رکوع کرده است نماز با سر گیرد وگر به شک افتد در حال سجود در رکوع در نماز بگذرد و بر وی چیزی نباشد
وگر به شک افتد در تسبیح رکوع پس از آنکه سر برداشته بود از رکوع درنماز بگذرد
وگر به شک افتد در سجده و وی نشسته باشد یا برخاسته باشد و هنوز برکوع نشده باشد باز جای شود دو سجده بکند پس اگر یادش آید که وی آن دو سجده کرده بود نماز با سر گیرد وگر به شک افتد پس از آنکه برکوع شده بود در نماز بگذرد و بر وی چیزی نباشد وگر در یکی سجده به شک افتد و وی نشسته باشد یا برخاسته باشد و هنوز برکوع نشده باشد باید که سجده بکند وگر یادش آید پس از آنکه سجده کرده بود بر وی چیزی نباشد وگر شکش در یک سجده پس از رکوع بود در نماز بگذرد بر وی چیزی نبود
و حکم آن کس که در تسبیح سجود به شک افتد همچنان حکم آن کس است که وی در تسبیح رکوع به شک افتد
وگر کسی در تشهد به شک افتد و وی نشسته باشد باید که تشهد بخواند وگر شکش در تشهد اول بود پس از آنکه به سیم رکعت برخاسته بود در نماز بگذرد و بر وی چیزی نبود وگر یادش آید پیش از رکوع که وی تشهد نخوانده است بنشیند و تشهد بخواند پس برخیزد و قرائت بخواند و رکوع بکند وگر یادش نیاید تا برکوع شود در نماز بگذرد و چون سلام بازدهد قضای تشهد بکند و دو سجدۀ سهو بکند
وگر کسی در نماز سخن بسهو بگوید واجب باشد بر وی که از پس سلام دو سجده سهو بکند وگر سخن گفتن متعمداً باشد بر وی بود که نماز با سر گیرد
وگر کسی در دو رکعت نخستین سلام بازدهد بسهو از نمازی که آن چهار رکعت بود یا سه رکعت بود نماز تمام بکند و دو سجده سهو بکند وگر سلام بعداً باز داده باشد نماز با سر گیرد و این دو سجدۀ سهو از پس سلام باز کند و از پس هر دو سجده تشهدی سبک بباید خواندن و سلام دادنی بعد از تشهد
و در نماز نافله سهو نیست و اگر کسی را در چیزی از نوافل سهو افتد بنا کند به آنچه خواهد و مستحب است وی را که بنابر کمتر کند
و در سهو نیز سهو نباشد و اگر کسی را در سهو سهو افتد در نماز بگذرد و بر وی چیزی نباشد
و اگر کسی را سهو بسیار بود در نماز بگوید
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
و نماز سبک بکند
و سهو نیست بر آن کس که از پس امامی که اقتدا بدو کند نماز می کند همچنین سهو نیست بر امام هرگه که پس نمازان وی را نگاه دارند واگر امام را و همۀ پس نمازان را یا بیشترین ایشان را سهو افتد نماز با سر گیرند احتیاط را
وگر کسی را در نماز حدثی افتد که طهارت را بشکافد بعمد یا به نسیان نماز با سر گیرند وگر حدث وی در تشهد بود پس از شهادتین واجب نبود بر وی با سر گرفتن نماز و اگر پیش از شهادتین بود واجب بود با سر گرفتن نماز
وگر در نماز خون از بینی بیاید بازگردد و جایگاه بشوید و جامه بشوید اگر خون به وی رسیده باشد و پس نماز تمام بکند هرگه که از قبله برنگردیده باشد یا سخنی نگفته باشد که نماز را تباه کند پس اگر از قبله بگردیده باشد یا سخن گفته باشد متعمداً نماز با سر گیرد
و اگر در جامۀ پلید نماز بکند و دانسته بود که در وی نجاست است نماز با سر گیرد و گر پیش از آن دانسته بود و پس فراموش کرده بود و نماز کرده بود با آن جامه و پس یادش آمد که در آن جامه نجاست بوده است نیز نماز با سر گیرد پس اگر ندانسته بود و نماز کرده بود و پس از آن بداند بر وی نباشد با سر گرفتن نماز
و هر آن کس که نماز کند با جامۀ مغصوب یا بر جایگاهی مغصوب واجب باشد با سر گرفتن نماز
و قهقهه در نماز واجب کند با سر گرفتن نماز و تبسم بواجب نکند
و اگر مردم را حاجتی باز دید آید در نماز اشارتی بدان حاجت کند یا دست بر دیوار زند چون خواهد که کسی را بیدار گرداند بر حاجت خویش و باکی نبود
و هر آن کسی که در نماز دهان درّه برآورد یا انگشتان شکند یا بر دست راست یا بر دست چپ نگرد نقصان نماز بود و واجب نکند با سر گرفتن نماز را
و باطل نکند که از پیش آن کس که نماز می کند چیزی بگذرد چون سگی یا اسبی یا مردی یا زنی یا حیوانی دیگر
و میان خویش و میان راهگذر چیزی نهد اگر چوبی خرد بود یا خشتی فاضلتر بود
و اگر در نماز عطسه فرود آید و بگوید
الحمدالله رب العالمین
باکی نبود وی را از آن
و اگر کسی بر وی سلام کند و وی در نماز بود همچنان رد کند بگوید سلام علیکم و نگوید علیکم السلام
و اگر آن کس که نماز میکند چیزی فرا پیش وی آید که وی از آن بترسد چون کژدمی یا ماری یا ددی یا جز از آن باید که از خویشتن دفع کند یا بکشد و نماز نبرد پس اگر ممکن نبود مگر ببریدن نماز باید که نماز ببرد و پس با سر گیرد پس از آن
و اگر کسی در نماز بود و اسبی بیند از آن خویشتن که رها شده باشد یا وام داری بیند که ترسد از وی فایت شود یا مالی بیند ترسد که به هرزه خواهد شدن روا بود وی را که نماز ببرد و آن چیز را محکم بکند و نماز با سر گیرد
و بر وی چیزی نباشد و باکی نبود آن کس که نماز کند کیک و سرشک و سبج را بکشد و مانند آن از موذیات
و نباید که مرد نماز کند و موی در جعده بسته باشد اگر چنان کند واجب بود باسرگرفتنش.
در آنچه روا بود با وی نماز کردن از جامه و جایگاه و آنچه روا نبود و آنچه روا بود بر وی سجود کردن و آنچه روا نبود :
روا نبود نماز کردن با جامه که نجاست به وی رسیده باشد و بدان عالم باشد یا غالب ظنش بود هر که نماز کند با وی وحالش چنین باشد که ما وصفش بکردیم واجب باشد بر وی با سر گرفتن نماز وگر بداند که در جامه نجاستی هست و وی هنوز در نماز است و پرداخته نیست باید که آن جامه از خویشتن بیندازد و با جامۀ دیگر که با وی باشد نماز کند پس اگر بر وی الا یک جامه نباشد بشود و جامه بشوید و نماز از سر گیرد
و روا نبود نماز در پوستهای مردار و بدباغت پاک نشود چه اگر از آن حیوان باشد که کشتاوری بر وی افتد یا نیفتد
و روا نبود نماز کردن بر پوست و بر آن چیزی که گوشت وی نخورند چون سگ و خوک و روباه و خرگوش و مانند آن اگر چه کشتار کرده باشند و دباغت کرده وگر کسی نماز کند با وی واجب باشد بر وی با سر گرفتن
و روا نبود نماز کردن مردم را با ابریشم محض که اگر با ابریشم محض نماز کند به اختیار واجب باشد بر وی با سر گرفتن و اگر نماز کردن وی به آن در حال ضرورت بود یا حال حرب واجب نباشد بر وی با سر گرفتن نماز
و هرگه که جامه را تارش یا پودش پنبه بود یا کتان و باقی ابریشم بود باکی نبود با وی نماز کردن
و مکروه است که مردم نماز کند در پیراهنی که قب و دامن وی و سرآستین هایش دیبا یا ابریشم محض بروی دوخته باشند
و روا نبود نماز کردن در خز که خرگوش و روباه با وی نقش کرده باشند و روایتی کرده اند که روا بود و آن روایت بر تقیه گرفته اند و اما به اختیار روا نبود چنانکه بگفتیم
و باکی نبود زنان را که نماز کنند با جامۀ ابریشم وگر پرهیز کنند از آن فاضلتر بود و روا نبود نماز کردن در خز خالص یا خزی که چیزی از ابریشم با وی آمیخته باشند
و روا نبود نماز کردن با فنگ و سمور و بر هر چیزی که گوشتش نخورند و روایتی کرده اند و رخصت داده در آن که نماز با این هر دو روا بود و این روایت بر حال اضطرار گرفته اند
و باکی نبود نماز کردن با سنجاب و حواصل و هر چیزی که گوشتش بخورند چون کشتار کرده باشند و دباغت کرده و اگر نداند که کشتار نیست باکی نبود چون در بازار مسلمانان بخرد از آن کس که وی مردار بحلال ندارد و روا نبود خریدن از آن کس که وی بحلال دارد یا متهم باشد در آن
و مکروه است نماز کردن با جامۀ سیاه الا عمامه و موزه که باکی نبود با هر دو و اگر چه سیاه باشد و باکی نبود در یک جامه نماز کردن در آن الا که در زیرش میزری بود که عورت بپوشد و مکروه است که مردم از بالای پیراهن میزر فرا گیرد و مکروه است اشتمال صمّا در نماز و آن آن بود که ازار بخویشتن برگیرد و هر دو سرش از زیر دستش بگیرد و پس هر دو سر بر یکی دوش افکند چنانکه جهودان کنند و هرگه که با مردم نبود الا یک جامه باکی نبود که بعضی از آن جامه در میان بندد و بعضی بر خویشتن افکند و اگر با وی الا یک شلوار نباشد درپوشد و ریسمانی یا شلوار بلندی در گردن افکند یا چیزی که مانند آن بود و مکروه است
مردم را که نماز کند با عمامه که حنک ندارد
و زن آزاد نماز نکند الا با دو جامه یکی بمقنع کند و یکی درپوشد و باکی نبود پرستار را و نابالغ را که نماز کند بی مقنع
و نباید که مرد نماز کند و رویش پوشیده بود و باید که پیشانی او از بهر سجود گشاده بود و دهانش از بهر قرائت قرآن
و مکروه است زن را ادیم در بستن در نماز
و مرد نماز نکند و بر وی قبا بود دربسته الا که باز گشاید الا در حال حرب
و نماز نکند مرد با کفش و نه با نعل سندی و مستحب است نماز کردن با نعل عربی و باکی نبود نماز کردن با موزه هرگاه که ساق دارد
و مکروه است مردم را که پیشنمازی کند قومی را و بر وی رداء نباشد با اختیار و باکی نبود در حال اضطرار
و روا نبود نماز کردن با آن جامه که در زیرش پوست روباه بود و نه در آن جایگاه که بالای آن بود و روا نبود نماز کردن در کلاه و شلواربند که از وبر خرگوش کرده باشند و مکروه باشد نماز کردن با هر دو چون از ابریشم محض کرده باشند و روا نبود نماز کردن با پوست همۀ ددگان و روا نبود نماز کردن چون با مردم چیزی بود از آهن گشوده چون کارد و شمشیر پس اگر در غلاف بود باکی نبود و کلید چون با مردم بود بچیزی درپیچد و با آن نماز کند و هرگه که با آن کس که نماز کند درم سیاه بود باکی نبود با آن نماز کردن هرگه که پوشیده بود و باکی نبود که مرد با جامۀ زن نماز کند چون از او ایمن باشد
اگر گبری جامه کند از بهر مسلمانی مستحب است که با آن جامه نماز نکند الا پس از آنکه بشوید و همچنین است چون جامه از میخواره بعاریت گیرد و یا از کسی که وی چیزی از نجاسات بحلال دارد و مستحب است که از نخست به آب بشوید و پس با وی نماز کند
و زن نماز نکند چون در دستش یا پایش چیزی بود که آن چیز پرخان کند (صدا کردن) پس اگر پرخان نکند باکی نبود با وی نماز کردن
و باکی نبود که مردم نماز کنند و در آستین وی مرغی بود و ترسد که ضایع شود
و مردم نماز نکند با جامه ای که بر وی صورتها بود و روا نبود نماز کردن با آن جامه و نه با آن انگشتری که بر وی صورتی بود
و نماز نکند در خانهای غایط و نه در گرماوه و نه در اشترکده و نه در جایگاهی که در خانۀ مورچه باشد و نه جایگاهی که آب رود و نه در زمین برف و نه در میان گورها
اگر کسی در گورستان نماز کند باید که از میان وی و گور پوشنده باشد و گرچه عصای بود یا مانند آن پس اگر نتواند از آن بکردن باید که از میان وی و میان گور ده گز بود از پیشش و از دست راست و چپ هم چنین و باکی نبود که در پسش بود و روایت کرده اند و رخصت داده در آنکه روا بود نماز کردن فرا گورهای ائمه علیهم السلام و آن روایت بر نوافل گرفته اند و گرچه احتیاط آن که ما بگفتیم
و زمین شوره در وی نماز نکند چون پیشانی بر زمین نتواند نهاد پس اگر تواند پیشانی بر زمین نهادن باکی نبود نماز کردن در وی و بر برف نماز نکند پس اگر نتواند بر زمین دیگر نماز کردن باکی نبود که از بالای آن چیزی بیفکند و بر وی سجود کند پس اگر نیابد برف بکوبد و بر وی سجود کند و بر وحل سجود نکند پس اگر ضرورت بود نماز کردن در زمینی که وحل بود و آب بود به اشارت نماز کند و بر وحل و آب سجده نکند
و روا نبود نماز کردن در آتشکده ها و در خانه ها که در وی خمره بود و نه بر راهها و باکی نبود بر پشتهای راه نماز کردن و باکی نبود نماز کردن در مسجدهای ترسایان و کنشتهای جهودان و نماز نکند در خانه های گبرکان با اختیار پس اگر مضطر بود بدان جایگاه آن جایگاه رابا آب فرو زند و چون خشک شود در وی نماز کند
و نماز نکند مردم و در پیش وی صورتی و تماثیلی بود الا که بپوشد
و نماز نکند و در قبلۀ وی آتشی بود در مجمره یا جز از آن و نه در قندیلی آویخته و نماز نکند و در قبلۀ وی سلاحی گشوده بود
و نماز نکند در جایگاه مغصوب هرگه که از آنجا بیرون تواند آمدن چه اگر نماز کند در جایگاه مغصوب بر وی باشد با سر گرفتن نماز پس اگر ضرورت بود یا ممنوع بود باکی نبود
و روا نبود مرد را نماز کردن چون در پهلو یا در پیشش زنی نماز کند وباکی نبود اگر از پسش بود وگرچه نماز میکند یا در پیشش نشسته بود و نماز نکند و هرگه که هر دو نماز کنند و زن بر دست راست وی بود یا بر دست چپ یا در پیش وی نماز هر دو باطل بود و گر هر دو در یک محمل باشند باید که از نخست مرد نماز کند و پس زن و در یک حال هر دو نماز نکنند
و مکروه است نماز فرایض کردن در اندرون کعبه یا بر بالایش با اختیار و باکی نبود در حال ضرورت نماز کردن در وی و هرگه که ضرورت بود نماز کردن بر بالای کعبه باید که بر قفا خسبد و روی به بیت المعمور کند و به اشاره نماز بکند
و مستحب است نوافل کردن در چهار جایگاه وادی ضجنان و ذات الصلاصل و بیدا و وادی الشقر و مکروه است نماز کردن در مرابط اشتر وخر و استر و اسب پس اگر مردم بر حال خویش ترسد باکی نبود که در وی نماز کند پس از آنکه به آب بزند و باکی نبود نماز کردن در مرابط گوسفندان بر همه حالی
و نماز نکند فرا دیواری که قبلۀ وی بود که تری بیرون میدهد از بالوعه که بول در وی کنند
و نماز نکند در خانه که در وی گبر بود و باکی نبود که جهودی یا ترسائی بود
و نماز نکند فرا قبله که مصحف گشوده در پیش وی باشد و باکی نبود چون در غلاف بود و از بهر آن مکروه است تا دلش مشغول نشود بنظر کردن در وی
و روا نبود سجود کردن الا به زمین یا آنچه زمین وی را برویانیده باشد الا که چیزی بود وی را بخورند یا درپوشند و روا نبود سجود کردن بر قبر پس اگر ضرورت بود و با وی چیزی نبود که بر وی سجده کند باکی نبود و روا نبود سجده کردن بر جامه که از ابریشم یا پشم یا کتان یا پنبه کرده باشد الا در حال تقیه و اگر در جایگاهی پلید حاضر آید و با وی چیزی نباشد که بر وی سجده کند باکی نبود سجده کردن بر این جامه ها و باکی نبود سجود کردن بر حشیش زمین چون بکم (بقم) و مانند آن و باکی نبود سجود کردن بر گرج (گچ) و آجر و بر سنگ و چوب و روا نبود سجود کردن بر آبگینه و باکی نبود که مردم یک مشت سنگ خرد بر بساطی کند و بر وی سجده کند و سجده نکند بر ساروج و باکی نبود سجده کردن بر خمره و آن حصیری خرد بود وهمچنان که بر وی مردم بریسمان کرده باشند و روا نبود اگر بدوال کرده باشند و روا نبود نماز کردن بر زر و سیم و باکی نبود سجود کردن بر کاغذ که نبشته نبود و اگر نبشته بود مکروه بود بر وی سجود کردن و باکی نبود سجود کردن بر بوریا پس اگر بول رسیده بود و آفتاب خشک کرده باشد باکی نبود بر وی سجود و همچنین است حکم زمین پس اگر جز به آفتاب خشک شده باشد روا نبود سجود کردن بر وی الا پس از آنکه پاک گردانند وی را اگر مردم از گرمای سخت ترسد از سجود کردن برزمین یا بر سنگ و چیزی نبود که سجده بر وی کند باکی نبود که بر آستین خویش سجده کند وگر با وی جامه نبود بر کف خویش سجده بکند وگر کسی در جایگاهی حاضر آید که برف بود و با وی چیزی نبود که بر وی سجده کند و بر زمین قادر نبود باکی نبود سجود کردن بر وی
و باکی نبود مرد و زن نماز کند و ایشان خضاب کرده باشند و بر ایشان خرقۀ خضاب بود هرگه که پاکیزه بود.
در نماز آدینه و احکامش :
گرد آمدن در نماز آدینه فریضه است چون شرایط وی حاصل آید و از شرطهای وی آن است که امامی عادل بود آن جایگاه یا آن کس که امام وی را از بهر پیشنماز کردن فرا داشته بود و عدد مردم هفت کس باشند که اگر کمتر از هفت باشند نماز آدینه واجب نبود بر ایشان و هرگه که پنج کس وی را باشند سنت باشد و مستحب است نماز آدینه کردن و با حصول این شرایط بیفتد از نه کس پیری پیر و طفل خرد و زن و بنده و آن کس که بسفر بود و کور و لنگ و بیمار و آن کس را که راه وی بیش از دو فرسنگ باشد و اینها را که ذکر بکردیم الا آن کس که از تکلیف بیرون باشد چون طفل، چهار رکعت فریضه لازم آید ایشان را پس اگر به نماز آدینه حاضر آیند واجب باشد در نماز آدینه شدن و روا بود ایشان را که دو رکعت کنند و اگر حاضر نیایند واجب نباشد بر ایشان حاضرآمدن چنانکه در پیش بگفتیم
و روا نباشد که در یک شهر در دو جایگاه نماز آدینه کنند و کمتر راهی که در میان دو مسجد آدینه بود باید که سه میل باشد یا بیشتر و اگر امام حاضر آید در شهری روا نباشد که پیشنمازی کند کسی دیگر جز از وی الا که وی را بیماری بود که وی را از آن منع کند
و چون مردم خواهند که نماز کنند به مزگتی بزرگ شوند و نوافل آدینه پیش از زوال بکنند و این فاضل تر است خاصه در روز آدینه اما در دیگر روز روا نبود از پیش زوال نوافل کردن و اگر شش رکعت بکند نزد آنکه آفتاب فراخ برآید و شش رکعت دیگر چون آفتاب بالا گیرد و دو رکعت نزد آنکه زوال باشد و شش رکعت دیگر از میان فریضۀ پیشین و دیگر بکند باکی نبود وگر همۀ نوافل را با پس نماز دیگر دارد روا بود وی را آن الا فاضلتر آن بود که بگفتیم و هرگه که زوال آفتاب بود و وی از نوافل هیچ نکرده باشد با پس نماز دیگر بکند. و در نوافل روز آدینه چهار رکعت بیفزاید
و از سنتهای لازم است غسل روز آدینه بر زنان و مردان و بندگان و آزادگان در سفر و حضر با تمکن بود از آن و وقت غسل کردن از آن وقت در بود که فجر برآید تا زوال آفتاب ببودن هرگه که زوال آفتاب نزدیکتر بود فاضلتربود و اگر زوال آفتاب بود و وی غسل نکرده باشد از پس زوال قضایش بکند پس اگر ممکن نباشد روز شنبه قضایش بکند و اگر بر سفری بود و ترسد که روز آدینه آب نیابد یا تمکین نیابد از استعمال آب کردن، روا بود وی را که روز پنجشنبه غسل کند
و مستحب است که مردم روز آدینه خویشتن را پاکیزه گردانند و موی سر بتراشند و ناخنان بچینند و از لب بالائین موی بگیرند و جامۀ پاکیزه تر درپوشند و چیزی از طیب بخویشتن باز کند و چون روی بمسجد بزرگتر نهد بر ساکنی و وقار رود و دعا که مخصوص است در آن بخواند
و باید که امام چون زوال نزدیک بود بر منبر شود و خطبه برگیرد بدان مقدار که چون دو خطبه بکند زوال آفتاب ببوده باشد و چون زوال آفتاب بباشد فرود آید و نماز بکند و باید که دو خطبه بکند و از میان هر دو فصلی بکند بدان که یا بنشیند یا سورتی سبک بخواند و در خطبه حمد خدای تعالی کند و صلوات بر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سید و امام مسلمانان را دعا بگوید و وعظ و زجر و اندرز و تخویف بکند
و حرام شود سخن گفتن بر آن کس که خطبه شنود و واجب باشد که گوش با خطبه کردن از بهر آن را که دو خطبه بدل دو رکعت است که بیفتاده است و هر آن کس که بدو خطبه نرسد نماز وی تمام بود هرگه که امام از آن بود که بدو اقتدا کنند وگر امام را یابد که در دوم رکعت برکوع شده باشد نماز آدینه از وی فایت شد و بر وی باشد که نماز پیشین چهار رکعت بکند
و باید که صفت آن امام که پیشنمازی کند چنین باشد اولاً آزاد و بالغ بود و پاک بود در ولادت و دور بود از بیماریها چون کلی و دیوانگی و پیسی و باید که مسلمان بود و مؤمن و معتمد حق و مرتکب نبود هیچ چیز را که بدان در جملۀ فاسقان شود و در خطبه راستگو باشد و فریضه ها را در اول وقت ادا کند و مستحب باشد وی را که عمامه دارد اگر زمستان بود وگر گرما بود و برد یمنی یا عدنی بر خویشتن افکند و چون چنین باشد واجب کند گرد آمدن و اقتدای نماز بدو کردن و گوش با قرائت وی کردن و هرگه که خلل کند بچیزی از این که وصفش بکردیم واجب نباشد گرد آمدن و حکم روز آدینه حکم دیگر روزها بود در آنکه فریضه چهار رکعت لازم باشد و اگر مردم نماز کند از پس کسی که بدو اقتدا نکند در نماز آدینه از بهر تقیه اگر ممکن بود وی را نماز خویش فرا پیش نماز وی دارد بکند وگر ممکن نباشد دو رکعت با وی بکند و چون امام سلام باز دهد برخیزد و دو رکعت دیگر بکند تا تمامی نماز وی بود
و چون امام نماز دو رکعت کند باید که قرائت به آواز بخواند و در رکعت اول الحمد و سورة الجمعه بخواند و در دوم الحمد و سورة المنافقون بخواند و دو قنوت بکند یکی در رکعت نخستین پیش از رکوع و دوم در رکعت دوم پس از رکوع وگر کسی تنها نماز کند باید که این دو سوره بخواند که ما بگفتیم در نماز پیشین پس اگر سورتی جز از این دو سوره سبق اللسان افتد وی را و پس یادش آید باید که رجوع کند با سورة الجمعه هرگه که از نیمۀ سوره نگذشته باشد چه اگر ازنیمۀ سوره بگذشته باشد دو رکعت تمام بکند و بنافله انگارد و فریضه با سر گیرد بدین دو سوره که ما بگفتیم و این بر جهت افضل است که اگر نکند و جز این دو سوره بخواند نماز وی ماضی بوده لیکن ترک افضل کرده باشد و چون چهار رکعت کند بر وی الا یک قنوت نباشد و مستحب است که جهر کند بقرائت بر همه حالی و نماز آدینه نبود الا بخطبه و باکی نبود که مؤمنان در روزگار تقیه جایگاهی که ایشان را ضرری نبود نماز آدینه بکنند به دو خطبه پس اگر نتواند خطبه کردن روا بود که نماز بجماعت بکند ولیکن چهار رکعت بکند و نماز روز آدینه با عدم امام در مسجد بزرگتر فاضلتر است از نماز کردن در خانه وگر کسی با امام یک رکعت نماز بکند چون امام سلام بازدهد او برخیزد و رکعتی دیگر با آن مضاف بکند و در وی جهر کند نمازش تمام بود و اگر با امام یک رکعت نماز بکند و سجود کردن نتواند چون امام برخیزد وی سجود بکند و پس به امام در رسد پس اگر نکند و باز ایستد تا امام در دوم رکعت به رکوع شود وی با امام رکوع کند چون امام بسجده شود وی نیز بسجده شود و این دو سجده از آن رکعت پیشین کند و چون سلام بازدهد برخیزد و رکعتی دیگر بکند پس اگر بدین دو سجده نیت نکند که از رکعت پیشین است بر وی باشد نماز با سر گرفتن
و روا نبود بانگ نماز کردن از بهر نماز دیگر روز آدینه بل چنان باید که از فریضۀ نماز پیشین بپردازد و اقامت نماز دیگر بکند اگر امام بود وگر پس نماز.
در جماعت و احکام آن و حکم امام و مأموم :
جماعت کردن در همه نمازها فریضۀ مستحب است و مندوب و در وی فضلی بسیار است و کمتر چیزی که بدان جماعتها بندد دو کس باشند و چون دو کس حاضر آیند یکی فرا پیش رود و آن دیگری سوی دست راست بایستد و نماز جماعت بکنند وگر جماعتی باشند یکی از ایشان فرا پیش رود در میان بایستد و دیگران در پس وی در یک صف بایستند الا که برهنه باشند آنگه امام در میان ایشان بایستد در صف و اگر امام در کناره بایستد و پس نمازان بر دست راست باکی نبود
و باید که آن کس که پیشنمازی کند قرائت از همه قوم بهتر خواند پس اگر در قرائت خواندن راست باشند آن کس فرا پیش شود که فقه بهتر داند و اگر در فقه راست باشند آن کس که هجرت وی پیشتر بوده باشد و اگر در هجرت راست باشند آن کس که بسال مهتر بود و اگر در سال راست باشند آن کس که رویش نیکوتر بود فراپیش شود
و نباید که کسی فراپیش کسی شود در مسجد وی یا سرای وی یا در پادشاهی وی و چون قوم حاضر آیند و در قوم مردی از بنی هاشم بود اولیتر بود به پیش نمازی هر وقت که قرائت بهتر داند
و باکی نبود مرد را که پیشنمازی زنان کند و همچنین باکی نبود که زن پیشنمازی زنان کند و نشاید که زن پیشنمازی مردان کند
و مکروه است که کسی که تیمم کرده باشد پیشنمازی قومی کند که ایشان وضو کرده باشند
و همچنین مکروه است که مسافر پیشنمازی حاضران کند پس اگر پیش شود فرض خویش بکند و سلام باز دهد و از آن قوم کسی فرا پیش شود و نماز ایشان تمام کند و هرگه که مسافر از پس حاضر نماز کند چون فرض خویش کرده باشد سلام باز دهد و با ایشان نماز تمام نکند الا که برخیزد و با ایشان نماز تمام کند به نیت نمازی دیگر و تطوعی کند بدان
و روا نبود که پیشنمازی کند آنکه از زنازاده بوده و نه اعرابی بر مهاجران و نه بندگان بر آزادگان و روا بود که بنده پیشنمازی موالیان خویش کند هرگه که قرائت از ایشان بهترداند و باکی نبود که پیشنمازی کند کور هرگه که کسی بود که وی را روی فرا قبله کند و نگاه دارد او را
و نماز نکنی الا از پس کسی که به دین وی واثق باشی که اگر نماز کنی از پس آنکه به وی واثق نباشی یا مخالف تو باشد در مذهب تو از بهر خویش نماز بکنی و بدو اقتدا نکنی و نماز مکن از پس فاسق و اگر چه موافق تو باشد در اعتقاد و پیشنمازی نکند کسی که کل بود یا پیس یا دیوانه و کسی که وی را حد زده باشند و پیشنمازی نکند کسی که بند دارد از بهر کسانی که ایشان بند ندارند و نه آن کس که وی مفلوج بود از بهر کسانی که تندرست باشند و نماز مکن از پی ناصبی و نه از پی کسی که تولی به امیرالمؤمنین علیه السلام کند هرگه که از دشمنان وی تبری نکند الا در حال تقیه و روا نباشد نماز کردن از پس کسی که تو را خلاف کند در امامت دوازده ائمه علیهم السلام از کیسانیان و ناوسیان و فطحیان و واقفیان و جز از ایشان از فرق شیعه و روا نبود که کودکی که به بلوغ نرسیده باشد پیشنمازی کند و نماز مکن از پس آن کس که در پدر و مادر عاق بود و نه از پس آن کس که قاطع رحم بود و نه از پس آن که سفیه بود و نماز کردن روا نبود از پس اغلف یعنی ختنه ناکرده
و چون فراپیش شود آن کس که وی بشرایط امامت بود از پس او قرائت مخوان چه اگر نماز از آن بود که جهر کنند در وی یا جهر نکنند بل با خویشتن تسبیح و تحمید میکند وگر نماز از آن بود که جهر کنند از بهر قرائت وی خاموش شود پس اگر قرائت امام بر تو پوشیده شود آنگه از بهر خویش قرائت بخوان و اگر مانند همهمه شنوی از قرائت امام روا بود ترا که قرائت نخوانی و تو مخیر باشی در قرائت و مستحب است که الحمد تنها بخوانی در آن نماز که امام در وی جهر نکند قرائت وگر نخوانی بر تو چیزی نبود وگر نماز کنی از پس کسی که بدو اقتدا نکنی قرائت خویش بخوانی بر همه حالی چه اگر وی جهر کند بقرائت و چه اگر نکند و اگر جایگاه تقیه بود روا بود تو را از قرائت مانند حدیث نفس و روا نبود تو را که ترک قرائت کنی بر همه حالی و هرگه ممکن نبود تو را بیشتر از الحمد خواندن از پس کسی که بدو اقتدا نمی کنی روا بود تو را و روا نبود کمتر از آن و هرگه که پس نماز از قرائت بپرداخت پیش از امام باید که تسبیح و تحمید میکند خدای تعالی را و مستحب است وی را که یک آیه از آن سوره که میخواند بازدارد تا چون امام از قرائت خویش بپردازد وی آیت تمام بکند
و هرگه که مردم پیشنمازی کند و بر وضو نباشد یا جنب باشد و پس یادش آید از پس نماز واجب باشد بر وی با سر گرفتن نماز و بر ایشان هیچ نبود و همچنین است اگر کسی پیشنمازی کند و بر ظاهر اعتقاد ایشان بود و پس پیدا شود ایشان را که مخالف ایشان بوده است در اعتقاد نماز ایشان ماضی باشد و هرگه که مرد پیشنمازی کند و روی فرا قبله نکرده باشد بعمداً بر وی باشد نماز با سر گرفتن و برایشان چیزی نباشد هرگه که ندانسته باشند پس اگر دانسته باشند بر ایشان نیز واجب باشد باز سر گرفتن نماز و هرگه که امام و پس نماز ندانسته باشند حکمشان آن است که در باب قبله گفته شد و هرگه که امام حدثی بکند در نماز که بدان حدث نماز بریده شود یا وضو بشکافد باید که مردی را فراپیش کند تا تمام بکند نماز ایشان و مستحب است که آن مرد آن بود که به اقامت حاضر بوده باشد پس اگر حاضرنبوده باشد باکی نبود و اگر از آن بود که وی را یک رکعت یا دو رکعت فایت شده باشد روا بود چون ایشان را نماز تمام بکند اشارتی کند آن اشاره سلام دادن ایشان بود یا کسی را فراپیش کنند تا نماز ایشان تمام بکند و هرگه که امام ناگاه بمیرد از قبله بدور کنند وی را و کسی را فراپیش کنند تا نماز ایشان تمام بکند و آن کس که دست به وی زده باشد غسل بکند و آن کس که تکبیر رکوع دریابد آن رکعت دریافته باشد پس اگر تکبیر رکوع درنیابد آن رکعت فایت شده باشد. پس اگر تکبیر رکوع دریابد و از وی تا بصف مسافتی بوده روا بود وی راکه برکوع شود و در رکوع برود تا بصف برسد یا رکوع تمام بکند چون امام سر از رکوع با راست کند وی بسجده شود و چون امام به دوم رکعت برخیزد وی در صف رساند خویشتن را و آن کس که ترسد که رکوع از وی فایت شود روا بود وی را که یک تکبیر هم از بهر رکوع و هم از بهرافتتاح بکند وگر نترسد لابد باید وی را از دو تکبیر و اگر کسی را یک رکعت یا دو رکعت با امام فایت شود آنچه دریابد با امام به اول نماز خویش بکند و پس از نماز بکند آنچه فایت شده باشد وی را و مثال این چنان است که کسی با امام نماز پیشین یا دیگر یا خفتن کند و دو رکعت از وی فایت شود آنچه به وی درنیابد الحمد و سوره بخواند در هر رکعتی اگر تواند پس اگر نتواند اقتصار بر الحمد تنها بکند و چون امام سلام بازدهد وی دو رکعت دیگر بکند و در وی الحمد تنها خواند یا تسبیح بکند وگر با امام یک رکعت فایت شده باشد در دوم الحمد و سوره بخواند و با امام به تشهد اول بنشیند و تشهد بخواند بل حمد خدای تعالی کند و تسبیح و چون امام به سیم برخیزد وی نیز برخیزد و دوم وی بود و چون امام سیم کرده باشد وی به تشهد فرا نشیند و تشهدی سبک بخواند و پس بچهارم با امام دررسد و سیم وی بود و چون امام به تشهد بازپسین بنشیند وی نیز بنشیند و حمدخدای تعالی میکند و تسبیحش و چون امام سلام بازدهد وی برخیزد و رکعتی دیگر بکند تشهد بخواند و سلام بازدهد و آن کس که وی نماز کند پس کسی که بدو اقتدا کند سر از رکوع برندارد از پیش امام اگر سر بردارد و فراموش کرده باشد باید که سر با رکوع برد تا سر برداشتن وی با سر برداشتن امام بود و همچنین کند در حال سجود و اگر سر برداشتن وی عمداً کرده بود سر با سجود نبرد بل موقوف بایستد تا امام در وی رسد و اگر امام از آن بود که بدو اقتدا نکند و سر از رکوع با راست کند پیش از وی یا از سجود باید که با رکوع نشود اگر ناسیاً بوده و اگر متعمداً زیرا که آن زیادتی باشد در نماز و هر کس که امام را دریابد که سر برداشته بود از رکوع با امام بسجده شود ولیکن آن سجود را در شمار نگیرد و اگر بایستد تا امام برخیزد به دوم رکعت وی را روا بود آن و اگر امام را دریابد در حال تشهد با وی بنشیند تا سلام بازدهد چون امام سلام بازدهد وی برخیزد و روی فرا نماز کند و چون امام برکوع شود و آواز قومی شنود که در مسجد همی آیند بر وی بود که رکوع را دراز کند اندکی تا ایشان به وی رسند در آن رکوع و سلام بازدادن امام یک بار بود در برابر قبله و بچشم اشارتی با دست راست کند و از جایگاه نمازش بنشود تا آنکه هر کس در پس وی چیزی از نماز فایت کرده باشد تمام بکند
و باید که امام پس نمازان را شهادتین بشنواند در همۀ نمازها و بر ایشان نیست که پیشنماز را چیزی بشنوانند
و روا نبود آن کس که نماز پیشین نکرده بود که وی با امام نماز دیگر بکند و بدو اقتدا کند وگر نیت کند که آن پیشین وی است اگر چه نماز دیگر امام بود روا بود وگر کسی تنها نماز کرده باشد و پس جماعت دریابد روا بود وی را که همان نماز با سر گیرد چه اگر امام بود یا مأموم
و در صف پیشین نه بایستند کودکان و بندگان و زنان و مخنثان و باید که از میان دو صف مقدار خفتن گوسفندی بود و باکی نبود که مرد تنها در یک صف بایستد هرگه که صف پر شده باشد پس اگر صفها پر نشده باشند مکروه باشد وی را آن و باکی نبود در میان استونها باستادن
و مکروه است امام را در محرابی که در دیوار بود باستادن وگر نماز را تباه نکند و جماعت نباشد هرگه که از میان امام و آن کس که نماز میکند و از میان امام یا از میان صف حائلی بود چون دیواری وگر کسی در پس مقصوره ای نماز کند نماز وی نماز جماعت نباشد
و رخصت کرده اند زنان را که نماز کنند اگر چه میان ایشان و میان امام دیواری بود
و روا نبود که امام بر جایگاهی بلند بود چون دکانی یا بامی یا مانند آن و چون زمین راست بود باکی نبود امام را بر آن بایستادن اگر چه بلندتر بود از جایگاه پس نمازان به اندک و پس نمازان را باکی نبود که بر جایگاه بلند بایستند و از پس امام نماز کنند اگر زیرتر از آن بود و هرگه که دو کس نماز کنند و هر یکی از این دوگانه گوید من امام بودم نماز هر دو روا بود زیرا هر یکی از آن دو کس احتیاط نماز بجا آورده باشند از قرائت و سجود و رکوع و نیت و جز از آن و گر هر یکی از این دو کس گوید که من پس نماز بودم بر هر دو باشد نماز با سر گرفتن زیرا که هر یکی از این دو کس کار نماز با صاحب خویش افکنده باشند و ارکان تمامی بجا نیاورده
و باکی نبود که مرد سلام بازدهد پیش از امام و بکار خویش شود چون ضرورتی بود وی را آن
و بر وی نباشد بایستادن از بهر تعقیب امام
و چون در مسجد نماز بجماعت کرده باشد، مکروه بود همان نماز یک بار دیگر بجماعت کردن بعینها، پس اگر قومی حاضر آیند و خواهند که جماعت کنند یکی ازآن قوم فراپیش شود و بانگ نماز نکند و نه اقامت هم بر آن بانگ نماز و اقامت که در مسجد از پیش رفته است نماز بکنند هرگه که صف نماز گسسته نشده باشد که اگر گسسته شده باشد و مردم پراکنده گشته لابد بود بانگ نماز و اقامت کردن و هرگه که مردم در نماز نافله ایستد و پس نماز فریضه را اقامت برآید روا بود وی را که نافله ببرد و در جماعت شود و اگر در فریضه ایستاده بود و امام امام عدل بود روا بود وی را که فریضه نیز ببرد و با وی در جماعت شود پس اگر امام عدل نبود و آن کس بود که بدو اقتدا میکند نماز خویش تمام بکند و دو رکعت سبک و بنافله انگارد و در جماعت شود و اگر از آن بود که بدو اقتدا نکند بر نماز خویش بنا کند و چون از نماز خویش بپردازد سلام بازدهد و با امام برخیزد و باقی نماز با وی بکند و نافله انگارد و اگر حال تشهد وی اتفاق افتد که حال قیام او بود باید که در تشهد خویش اقتصار بر دو شهادت بکند و به اشاره سلام بازدهد و با امام برخیزد
و روا نبود امام را که پیشنمازی قوم کند نشسته الا که برهنگان باشند که آنگه همه نشسته بکنند و امام فراپیش نشود الا که مقدار زانوی وچون اقامت نماز امام برآید آن امام که بدو اقتدا میکند روا نبود که نافله کند
و هرگه که زن با مردان نماز بجماعت کند با ایشان در صف نایستد ولیکن باید که از پس همه صفها بایستد و چون در صف پسین بایستاده باشند و پس قومی بیایند و خواهند که در آن صف بایستند بر آن زنان باشد که باز پس تر شوند بی آنکه پشت بر قبله کنند
و چون نماز کنی از پس مخالف و وی سورتی بخواند که در آن سوره سجدۀ واجب باشد و وی سجده نکند تو اشارتی فرا سجده کن روا بود ترا آن .
در نوافل و احکامش :
پیدا بکردیم اوقات نوافل و عدد رکعاتش در شبانه روزی ولیکن اینجا ترتیبی نهیم بر وجهی که سزای این جایگاه بود.
چون زوال آفتاب بباشد هشت رکعت نماز زوال بکند و در وی هر سورتی و آیتی که خواهد بخواند و در هر دو رکعت سلامی بدهد و در هر دو رکعت قنوتی بکند و هشت رکعت از پس فریضه پیشین بکند و چهار رکعت از پس فریضه شام بکند به دو تشهد و دو سلام و دو رکعت نشسته بگذارد از پ