یادگارِعُمر آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان سه شنبه 7 مرداد 1393برچسب:, :: :: نويسنده : علی
گر نباشد جوع، صد رنجِ دگر رنجِ جوع اولی بُوَد خود ز آن عِلَل رنجِ جوع، از رنجـها پاكیزه تر جوع خود سلطانِ داروها ست، هین جوع نورِ چشم باشد در بَصَر جمله ناخوش، از مَجاعَت خوش شود آن یكی میخورد نانِ فَخفَرَه گفت : جوع از صبر چون دو تا شود پس توانم كه همه حلوا خورم خود نباشد جوع، هر كس را، زَبون جوع، مر خاصّانِ حقّ را دادهاند جوع هر جِلفِ گدا را كی دهند ؟ كه بخور تو هم بدین ارزانیی نَبوَد اندر سَر تو را جز فکرِ نان بعدِ چندین سال، حاصل چیستت ؟ *** مثنوی معنوی |
|||
|