یادگارِعُمر آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان رکاکت. یا رکاکة. || زشتی. قباحت. (ناظم الاطباء). || بی غیرتی. || باریکی. (غیاث اللغات، آنندراج). || عمل قبیح و کار زشت. (ناظم الاطباء). أخلاقکم دقاق دقاق. ج ِ دقیق، به معنی باریک. (غیاث، ناظم الاطباء). || ج ِ دقیقة. || ریزه و تراشه. (ناظم الاطباء). || همم دقاق; همتهای فرومایه، || نام معاء سیم از امعاء سته، و نام دیگر آن لفایف است. (یادداشت مرحوم دهخدا). مَربوبونَ اقتِساراً اقتسار. به ستم بر کاری داشتن کسی را. و غیرُ كلُّ شيءٍ لا بـمـزایـلـة مُـزایَـله. تَزایُل. || جدایی و جدا شدن. (منتهی الارب، آنندراج، ناظم الاطباء، از اقرب الموارد). || شرم داشتن از کسی. (منتهی الارب، آنندراج، ناظم الاطباء، از متن اللغه، از اقرب الموارد، از المنجد). مُـتَـزایِـل. || جدا شونده. (آنندراج، از منتهی الارب، از اقرب الموارد). || دور و متفرّق. (ناظم الاطباء، از منتهی الارب، از اقرب الموارد). || فانی و ناپایدار. || زیان کرده. (ناظم الاطباء). || تجزیه شده و پراکنده. || شرم داشته شده از کسی. (ناظم الاطباء، از اقرب الموارد، از منتهی الارب). و رجوع به تزایل شود. تَزَايَلَ - تَزَايُلًا سنا. [ س َ ] (ع اِ) روشنی کمتر از ضیا و نور. (غیاث). مقاییس. در همّت تو کس نرسد ، زآن که مُحال ست باید که او را مکارم اخلاق و محامد اوصاف و مقاییسِ سیاست و قوانین ریاست ... تفهیم و تقدیم کنی.
الـطُّــرَيــحــي [1] فیروزآبادی. ابن منظور. جمال الدین ابوالفضل محمد بن مکرم بن علی الانصاری الخزرجی الافریقی المصری. ابن فارس. [مؤلّف کتاب معجم مقاییس الّلغة ] الصّاحبی فی فقه اللّغة، وفات او در٣٩٠ ه.ق. به ری بوده و مدفن او مقابل مشهد «قاضی علیّ بن عبدالعزیز جرجانیّ» است. نیز گویند وفات او در ٣٩٧ و مدفن او به محمّدیّة است. *** ابن فارس *** [1] |
|||
|